نظرات وبلاگ

نوشته اصلی توسط Codex

برای همینه که تا الآن تنها موندین استاد

إإإ... پس قضیه اینه پروفسور...خوب شد گفتین (!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)

این حرفا کدومه ه ه ...... به نظرم اصلا ملاک نیست. بلاخره انسان بخاطر حس کنجکاوی که داره برمیگرده ببینه طرف کیه دلیل نمیشه بخاد با اون باشه ....... ولله ...

درست می فرمایید برای انتخاب درست نیست ولی چیزای دیگه می شه از دل این قضیه در آورد...!

نوشته اصلی توسط F.Fakhari

این حرفا کدومه ه ه ...... به نظرم اصلا ملاک نیست. بلاخره انسان بخاطر حس کنجکاوی که داره برمیگرده ببینه طرف کیه دلیل نمیشه بخاد با اون باشه ....... ولله ...

برای همینه که تا الآن تنها موندین استاد

این حرفا کدومه ه ه ...... به نظرم اصلا ملاک نیست. بلاخره انسان بخاطر حس کنجکاوی که داره برمیگرده ببینه طرف کیه دلیل نمیشه بخاد با اون باشه ....... ولله ...

چقدر شبیه داستان کوروش هستفکر کنم به خانم ها برخورده، این داستان رو درست کردن


================================================== ==
دختری به کوروش کبیر گفت :

من عاشقت هستم.

کوروش گفت :

لیاقت شما برادر من است که از من زیباتر است و پشت سر شما ایستاده.

دخترک برگشت و دید کسی نیست !!!

کوروش گفت :

اگر عاشقم بودی پشت سرت را نگاه نمی کردی!!

بسیار زیبا بود .

اگه رو اون 10 دقیقه هم زوم کنیم باز هم پرتی داره...

از 1 ساعت کار ... 10 دقیقه کار مفید هست بقیه صرف صحبت کردن با همکاران و تعریف خاطره میگذرد

به مولا قسم ولله

جالب بود هم شعر شما هم متن فرشته جون
فرشته جون خیلی متنتودوست داشتم
خوبه شماها اعتماد به نفستون درحدی هست که شعرهاو متناتونو میزارید کسی ببینه
من یه دفتر شعر از خودم دارم که از دبیرستام هرازچندگاهی مینوشتم
پارسال دفترم گم شد!داشتم دیوونه میشدم که چی شده دست کی افتاده ،الان میخوندش آبروم میره
خداروشکر یعد یه مدت لای کتابای قدیمیم پیداش کردم ،انگار آرامشو بهم برگردوندن
خلاصه خوشحال باشید که میتونید کاراتونو در این حد هم شده عرضه کنید
همگی موفق باشییییید

متن خیلی جالب و بعضی قسمت هاشم انصافا خیلی خنده دار بود
من با خوندن بعضی قسمتاش فکرمیکردم مطلب علمیه اما بعضی جاهاشم خیلی کمدی بود و آدم شک میکرد
متلا تو یه متن علمی هیچ وقت از واژه ناپسند ترشیده استفاده نمیشه!!
یا اون قسمتی که گفته بود جوونای الان میشینن ساعت ها درمورد سوسک حرف میزنند ،خیلی دلم واسه نسلمون سوخت...
اون قسمت ناآگاهی از مسائل روز رو هم خیلی جالب توضیح داده بود
درکل متن جالب انگیزی بود
مرسی

شما دیگه چرا ؟ نکنه شما هم دارین درگیر یک انتخاب میشین ... .

نه خاطرات تلخم زنده میشه!

شما دیگه چرا ؟ نکنه شما هم دارین درگیر یک انتخاب میشین ... .

خیلی ممنون از راهنمایی های شما!
اگه مشکلات روحی بذاره.
ممنون!
شما هم موفق باشید!

بله . خیلی خوبه . ولی قبول کنین که مطالعه اثار اساتید و حتی روانشناسی افق دید ادمو باز میکنه . در اندیشیدن که انعکاسش بصورت یک نوشته خیلی خوب خواهد بود . در این مورد من کارهای دکتر محسن فاطمی . الهی قمشه ای . ... رو خیلی میپسندم . هم بروزند و هم کلاسیک و ارتباط خوبی با معرفت . روح کمال طلب ادم که هیجانش بصورت شعر هم بروز میکنه دارن .

نوشته اصلی توسط Ali 7171

من دوست دارم چیزی که یه دفعه ای میاد تو ذهنم رو بنویسم

دقیقا .و این باعث میشه متن یا شعر ناب ناب و به اصطلاح دست اول باشه و همیشه متن ها یا سروده هایی که ویرایش نشدن و دست اولن یه حس خاص و نابی به آدم القا میکنن

شاید برا بعضی ها بی وزن بودن با به اصطلاح خودشون بی مفهوم بودن رو برسونه اما در اصل اینطور نیس
از نظر لطف شما هم ممنونم
و انشالله درکارتون موفق باشین

شما به من لطف دارید
من سال قبل شعر نوشتن رو با جواب دادن اس ام اس های دوست های خودم شروع کردم. شعر های کوتاهی که تو انجمن گذاشتم در واقع جوابیه اس ام اس هاست. خودم هم بیشتر شعری رو که به عنوان امضا گذاشتم رو دوست دارم.
منم با شما موافقم قلم به دست گرفتن بهترین راه برای تخلیه هست.
خانم Freshte شما هم خیلی قشنگ نوشتین. به آدم یه حس خاص به آدم میده!
در مورد تمرین باید بگم خیلی ها به من گفتن ولی من دوست دارم چیزی که یه دفعه ای میاد تو ذهنم رو بنویسم که البته سعی میکنم تو قالب خاصی بزارم.

متن من شور و هیجان نداشتا
منم شعرهاشون رو می پسندم .. با کمی تمرین فکر کنم خیلی خوب بتونن شعر بگن

صحبتهاتون رو درک میکنم . همه این کارها خوبه و تو حس و حال خودش جواب میده . هم شور و شادی . هم غم و ... . ولی نوشتن یک تخلیه فکریه که هر شوری رو جواب میده و تمرکز رو بعدش داره . من قلم اقای Ali رو دوست دارم . شور و هیجان شما رو ندارن و تند نیست ولی تمرکز و ارامش رو در کل دارن در نوشته هاشون .

آرهوقتی واسه دلت می نویسی حس خیلی خوبیه که هرکی تجربه ش کرده باشه میفهمه من چی میگم...

بعد نوشتن یه طور خاصی سبک میشی.....به نظرم بهترین روش واسه تخلیه ی ذهن همین نوشتنه..بعضی آواز میخونن بعضیها موزیک گوش میدن .......................اما این یه چیز دیگه س

نوشته اصلی توسط Freshte

نمیشه گفت خوب مینویسم یا با آشنایی کامل به قواعدوفنون نویسندگی قلم میزنم....اما مینویسم فقط برای دلم می نویسم .... و چون قرار نیس کسی بخونه و نظر بده سعی میکنم باغلط یا اشتباه هم که شده بنویسم و برنمیگردم که نوشته هام رو تصحیح کنم!!
شاید معنی نداشته باشه ....کلمات کنار هم جور نشن اما به هرحال می نویسم
امسال بهار برای من طور دیگه ای شروع شد...کلا امسال سال خیلی خیلی متفاوتی رو شروع کردم .این متن همونطور که به ذهنم میومد نوشته میشد بدون ویرایش...گفتم یه خرده شو اینجا بذارم
"خبری نیست....هیچ...... فقط چند نقطه که جای احساساتم بر برگه های دلم جاری خواهد شد..
خبری نیست ... هیچ.... دلم کمی سکوت می خواهد کمی سکون .... کمی آرامش.... کمی ایستادن....
روزهایم نو نشده..... بهار هنوز بر در دلم در نزده است.... هوای تازه نیاورده است.... کوله بار خستگی هایم را با طراوات بهاری ش نزدوده است...
دلم هوای تازه می خواهد ....دگرگونی عظیمم.... فاصله ی کم.....
امسال دیداری تازه نشده است....دل تنگم تنگ تر شده است......
فاصله ی من و تو به اندازه دقایق انتظار برای تحویل نو شدن بوده...
چرا ندیدمت...چرا نشد... چرا نیامدی..... امسال آشنا هم غریبه شده است....
غریبگی درد این روزهایم است
می روی ....می روم .....اما مخالف هم...بدون هم....بدون دل دادن و دل سپردن.....
این فاصله چه عمیق شده است..... دلم حرف می خواهد..واژه می خواهد....زمان می خواهد.....
پر کردن جای خالیت سخت شده..دیگر سرگرمی ها...سرگرمی نیستند...آوار شده اند روی روزهایم...
بهارم...بهار را سوغات لحظه هایم نمی کنی.....دلتنگ شده ام..از آن دلتنگی هایی که فقط خودت می دانی وسعتش تا کجاست......
از اینکه بودی و نداشتمت از خودم دلخورم..از روزهایم ..... می دانی که با دیدن تو سال من تحویل می شود....
امسال نداشتمت.....امسال خواستی طعم گس تمام تلخی ها را بچشم...چشیدم....تمام نداشتن هایت را چشیدم.....می خواهم بدانی که تمام کاستی ها از من بود... از من که قدر داشتن هایم را نداشتم....
خدایا من میدانم که ثانیه های رفته باز نمی کردند، اما در اوج فهمیدن خود را به نادانی میزنم و از تو میخواهم که برای ثانیه ای او را در کنارم داشته باشم....
چرت می گویم
حال احساسم خوب نیست.......دور می شوم
دور خیلی دوووووووووووووووووووووووو ر"

کارتون خوبه . از من که خیلی بهتره . . من از وقتی ایمیل زدن رو شروع کردم تازه دارم خودمو کشف میکنم . تو نوشتن . . نوشتن حس خوبیه . احساس اعتماد . فکر و بلوغ میده .