مطالب بدون دسته بندی
ازین رویای طولانی..... ازین کابوس بیزاریم..... ازین حسی که میدونیو میدونم به هم داریم... ازینکه هردو میدونیم نباید فکر هم باشیم........ ازینکه تا کجا میریم!اگه یک لحظه تنها شیم... نه میتونم ازین احساس رها شم تا تو تنها شی نه اون اندازه دل دارم ببینم با کسی باشی...... نمیتونم.................................... ................................. دارم میسوزم از وهم تبی که هر دو میگیریم.... ازینکه هردومون باهم ........... لب یک تیغ راه میریم........................................ ... ...
آپدیت شده 21st April 2013 در 09:35 PM توسط F.Farzanegan
آپدیت شده 10th August 2012 در 02:50 PM توسط F.Farzanegan