راهپیمایی 22 بهمن!
توسط
در تاریخ 10th February 2013 در ساعت 07:37 PM (2165 بازدیدها)
سلام به همگی .
خب امروز خدا توفیق داد و ما بعد از چندین سال یکبار دیگه رفتیم راهپیمایی 22 بهمن تا آمریکا و اسراییل و انگلیس رو بکشیم و خلاصه مشتی بر دهان اسکتبار زده باشیم .
شرایط فکری سیاسی من قبل از بهار و تابستان 91 و بعدش بشدت متفاوت شد (بخاطر همون توفیق اجباری سربازی چند ماهمون! ) برای همین امسال اولین بار بود که بعد از شاید 8 9 سال میرفتیم مرگ بر آمریکا بگیم .
امروز فکر میکردم مردم نمیان یکی از دوستان ما هم میگفت بابا ملت عمرا بیان اصلا واسه چی بیان منم گفتم نه میان (خصوصا بخاطر این تحریم های مستقیم امریکا و مصیبتی که از دستشون میکشییم این مدت ) اما از طرفی بخاطر بی در و پیکر بودن مملکت و رجال سیاسی اون ته دلم شک داشتم که واقعا ملت میان یا نه .
من که شخصا حسابی کفری بودم واقعا بخاطر این تحریم ها و تعین تکلیف کردنای بیخود این کشورا ! و اینکه باز بهونه میگیرن که ما طرفدار مردمیم اما مستقیما همین مردم رو هدف گرفتن !
خلاصه ما رفتیم و رسیدم به میدان هلال احمر دیدم شاید حدود 500 نفر بیشتر جمع نشدن گفتیم ای داد بیدا ملت چرا اینجوری شدن ببین وضع مملکت بکجا رسیده که ملت تو این شرایط شدیدا حساس بریدن . همین فکرا رو میکردم و راه می رفتیم که وقتی رسیدم به جمعیت جلوی شهرداری یه نگاه به خیابون انداختیم گفتم ماشالله! این بخش انتهایی جمعیت بود و زن و مرد و بچه تو یه صف متراکم و طویل راحت تا جایی که چشم کار میکرد بودن! واقعا تا جایی که چشم کار میکرد خلق الله بودن هم تو خیابون هم اطرافش که دخترا و زنا هم ایستاده بود . رژه ماشینای نارنجستان و صدای طبل و اهنگ کلا فضا رو یجوری حماسی کرد و جذاب کرد و واقعا حس همبستگی خاصی به ادم دست میداد اینکه ادم تنها نیست و همه اومدن .
یه لبخندی ناخوداگاه زدم و خوشحال شدم که شعور مردم و وفاداریشون خیلی خیلی بیشتر از این حرفاست .
ما هم کمی رفتیم جلوتر تا رسیدیم به سه راه فرهنگ رفتیم تو جمعیت . یه چیزی که جالب بود صدای طبل و موسیقی بود که اوائل بود و خیلی باحال بود ادم همچین به وجه میومد بعدشم که نمیدونم چی شد قطع شد .
خلاصه ما بعضی از دوستان عهد عتیقمون رو هم ملاقات کردیم و در حین این راهپیمایی بحثهای فلسفی و سیاسی و علمی و دینی هم کردیم و بسیار پربار بود و مصیبت کنکور اخیر و وضعیت اسفناک ارز برای مدتی رخت بربست و برفت
تا رسیدیم به دانشگاه نوشیروانی بابل . جناب وزیر آموزش و پرورش گویا در مصلا نطق میکردن و ما هم که حس و حالشو نداشتیم گفتیم برمیگردیم . خلاصه ما شاید یه 15 20 دقیقه ای صبر کردیم که یکی از دوستان که داخل جمعیت رفته بود مصلا بیاد و برگردیم . طی این بیست دقیقه جمعیت تموم نمیشد! همینطور میومد!
مثلا قدیما که من یادمه تو راهپیمایی قدس و اینا صفها همه پراکنده بودن مثلا 10 نفر بودن با شعاع دومتری از هم ! و بعد جمعیت و طول صفها انقدر نمیشد! اما ایندفعه واقعا زیاد بودن ملت.
علاوه بر حواشی و نتایح مختلف دیگه یه نتیجه دیگه ای هم که امروز داشت که شدیدا بنده رو تحت تاثیر خودش قرار داد و اون سرما خوردن بنده بود بصورتی که تقریبا بعداز ظهر رو به قبله شده بودم! الان البته بهترم شکر خدا ولی خب فکر کنم آه اسراییل مارو گرفته
به هر حال تجربه خیلی خوبی بود و ارزششو داشت .بنظرم .
خب اینم از ماحصل تجربه ما در بهمن 91 ببینیم تا سال بعد کجا اییم و چه میکنیم
حق نگهدارتون