در تاریخ 30th October 2012 در ساعت 08:29 AM (1499 بازدیدها)
نوشته اصلی توسط Shojaee
آهنگري بود كه با وجود رنج هاي متعدد و بيماري اش عميقاً به خدا عشق مي ورزيد. روزي يكي از دوستانش كه اعتقادي به خدا نداشت از او پرسيد:
تو چگونه مي تواني خدايي را كه رنج و بيماري نصيبت مي كند دوست داشته باشي؟
آهنگر سر به زير آورد و گفت:
وقتي كه مي خواهم وسيله اي آهني بسازم، يك تكه آهن را در كوره قرار مي دهم. سپس آن را روي سندان مي گذارم و مي كوبم تا به شكل دلخواهم درآيد. اگر به صورت دلخواهم درآمد، مي دانم كه وسيله مفيدي خواهد بود درغير اينصورت آن را به كناري مي اندازم.
همين موضوع باعث شده است كه هميشه به درگاه خداوند دعا كنم:
خدايا! مرا در كوره هاي رنج قرار بده اما كنار نيانداز!