نوشته اصلی توسط Shojaee آهنگري بود كه با وجود رنج هاي متعدد و بيماري اش عميقاً به خدا عشق مي ورزيد. روزي يكي از دوستانش كه اعتقادي به خدا نداشت از او پرسيد: تو چگونه مي تواني خدايي را كه رنج و بيماري نصيبت مي كند دوست داشته باشي؟ آهنگر سر به زير آورد و گفت: وقتي كه مي خواهم وسيله اي آهني بسازم، ...