نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 از مجموع 2
  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 October
    محل سکونت
    قائم شهر
    ارسال ها
    189
    تشکر
    308
    تشکر شده 525 بار در 195 پست
    نوشته های وبلاگ
    5

    Wink اندر احوالات شیخنا و مولانا استاد مسعود هاشمیان (انار الله برهانه)

    این مطلب به نقل از
    صفحه فیس بوک دانشگاه علوم و فنون مازندران



    آن استاد پر هیاهو ، آن دوستدار جشن و اردو ، آن درس خوانده در دانشگاه شریف ، آن صدها هوش مصنوعی را حریف ، آن نوازنده گیتار ، آن معاند با سیگار ، آن تلاش گر در راه اختلاط ، آن موافق با هر نوع ارتباط ، آن از غم و غصه فراری ، آن طراح پروژه های سرکاری ، آن رفیق فاب خدابنده ، آن راننده بی گاز و دنده ، آن مایه ی بهت عالمیان ، شیخنا و مولانا مسعود هاشمیان ( کثرالله ویندوزه) ، فخر علوم و فنونیان بود و سرآمد روشنفکر نمایان.


    آن استاد پر هیاهو ، آن دوستدار جشن و اردو ، آن درس خوانده در دانشگاه شریف ، آن صدها هوش مصنوعی را حریف ، آن نوازنده گیتار ، آن معاند با سیگار ، آن تلاش گر در راه اختلاط ، آن موافق با هر نوع ارتباط ، آن از غم و غصه فراری ، آن طراح پروژه های سرکاری ، آن رفیق فاب خدابنده ، آن راننده بی گاز و دنده ، آن مایه ی بهت عالمیان ، شیخنا و مولانا مسعود هاشمیان ( کثرالله ویندوزه) ، فخر علوم و فنونیان بود و سرآمد روشنفکر نمایان.
    از ابتدای صباوت عشق سی دی و کامپوتر و سی پلاس پلاس بود و جاوا را نیکو می دانست. پس به صنعتی اصفهان اوفتاد و ارشد هوش مصنوعی بگرفت و بر در کوزه نهاد و راهی علوم و فنون شد.
    نقل است چون به علوم و فنون رسید دانشجویان دید که پسران و دختران هریک در سویی نشسته و غم و غصه بر آنان مستولی است. پس گیتار در دست گرفت و حرکات موزون کنان فریاد برآورد : یا ایها التلامیذ ، اختلاط ، اختلاط (ترجمه: ای دانشجویان ، در هم آمیزید ، قاتی پاتی شوید)
    از کرامات شیخنا این بود که رگ خواب دانشجو را می شناخت و در کلاسش از روانشناسی و جامعه شناسی و عشق و احساسات و انگیزه و انرژی و کیمیا و لیمیا و سیمیا هر آنچه می دانست و نمی دانست باز می گفت و بدین سبب شهرتش فزونی گرفت. چندان که چون به کلاس می شدی و لب به سخن باز می کردی ، مریدان دست بر سر می نهادند و سر بر دیوار می كوفتند و نعره ها می زدند از منزلت مقام و فصاحت و بلاغتی كه در كلام داشت .
    آورده اند به سالی ، مسابقات ریورسی برگزار کرد و انسان و ماشین را به جان هم انداخت و خود به گوشه ایی بنشست و به داوری پرداخت و چون موسم اردو شد گیتار بگرفت و سر به کوه و جنگل نهاد. نقل است که در اردوها آن قدر آهنگ "پشه" را بنواخت و بخواند که دیگر احدالناسی در این کره خاکی نماند که این آهنگ را نشنیده باشد و پشه ایی که از او نرنجیده.
    گویند که بر زوایا و خفایای دنیای مجازی آگاه بود و بلاگی داشت که در آن هرچه از درد دل و خاطره داشت برای پرنسسش می نگاشت و میترا و محمد و اصغری و غریبه آشنا و رهگذر خسته و دیگری می آمدند و برای او کامنت ها می گذاشتند، گذاشتنی.
    دیگر این که استپ هوایی و زو و گانیه را نیکو می دانست و مریدان در طریق وسطی در کار وی بودند و راه وی می پوییدند و این از کرامات بود. و او را كلمات عالی است. گفت: "بچه ها منم بازی" و گفت:"پسرها و دخترها یک در میان بنشینند" و گفت:"اگه اینو دوست ندارید بریم تو فاز بندری"
    در آخر کار او آورده اند که چون قابض الروح بر او وارد شد. گفت: "چشم بگذار تا من قایم شوم و او قایم شد الی الابد.

    نبشته به قلم حسام حیدری در سوم شعبان الف عشر و خماس و عشاری من سنه عشرون و ثمین


    منبع : صفحه فیسبوک دانشگاه علوم و فنون مازندرا


  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 September
    ارسال ها
    34
    تشکر
    34
    تشکر شده 77 بار در 30 پست
    عالی بود


 

 

کاربران برچسب خورده در این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  


Powered by vBulletin
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Content Relevant URLs by vBSEO 3.6.0
Persian Language By Ustmb.ir
این انجمن کاملا مستقل بوده و هیچ ارتباطی با دانشگاه علوم و فنون مازندران و مسئولان آن ندارد..این انجمن و تمامی محتوای تولید شده در آن توسط دانشجویان فعلی و فارغ التحصیل ادوار گذشته این دانشگاه برای استفاده دانشجویان جدید این دانشگاه و جامعه دانشگاهی کشور فراهم شده است.لطفا برای اطلاعات بیشتر در رابطه با ماهیت انجمن با مدیریت انجمن ارتباط برقرار کنید
ساعت 08:30 PM بر حسب GMT +4 می باشد.