قابلی نداشت دوست عزیز ......
قابلی نداشت دوست عزیز ......
داستان زندگی آبجی خانم
نویسنده اون صادق هدایت هست
درمورد زندگی خانمی میگه که سر در گمی ای در زندگیش ایجاد شده و کسی نیست که اونو نجاتش بده و ممکنه دست به کارهایی نامعقول بزنه و ....
دیگه باقیشو بخونین
امیدوارم خوشتون بیاد
و در نهایت بگین از چه نوع داستانهایی علاقه دارین تا اگه تونستم اونا رو براتون بذارم
بااحترام،niit
یه توضیح میدادید بد نبودا
توکل بخدا
http://DeepLearning.ir
اولین و تنها مرجع یادگیری عمیق ایران
هرکس از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
این یک داستان ، حالا از واقعی بودن یا نبودن اون زیاد اطلاع ندارم
ولی....داستان که نیاز به توضیح نداره
باید از نظر شما چه توضیحی میدادم
بفرمایین تا بتونم خدمتتون عرض کنم
مثلا داستان از صادق هدایته و در مورد زندگی یه دختر خانومیه که بهش میگن آبجی خانوم و ...
یه مختصر توضیحی از داستان و نویسنده اش و ویژگی خاصی که باعث شده اینو بزارین بگین تا کسی که میدا بدونه با چی طرفه و با توضیحاتی که میدین بدونه این اون چیزی هست که دنبالشه یا نه
توکل بخدا
http://DeepLearning.ir
اولین و تنها مرجع یادگیری عمیق ایران
هرکس از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
كودكي ده ساله كه دست چپش در يك حادثه رانندگي از بازو قطع شده بود ، براي تعليم فنون رزمي جودو به يك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش يك قهرمان جودو بسازد استاد پذيرفت و به پدر كودك قول داد كه يك سال بعد
مي تواند فرزندش را در مقام قهرماني كل باشگاه ها ببيند.
در طول شش ماه استاد فقط روي بدن سازي كودك كار كرد و در عرض اين شش ماه حتي يك فن جودو را به او تعليم نداد. بعد از 6 ماه خبررسيد كه يك ماه بعد مسابقات محلي در شهر برگزار مي شود.استاد به كودك ده ساله فقط يك فن آموزش داد و تا زمان برگزاري مسابقات فقط روی آن تك فن كار كرد.سر انجام مسابقات انجام شد و كودك توانست در ميان اعجاب همگان با آن تك فن همه حريفان خود را شكست دهد!
سه ماه بعد كودك توانست در مسابقات بين باشگاه ها نيز با استفاده از همان تك فن برنده شود و سال بعد نيز در مسابقات كشوري، آن كودك يك دست موفق شد تمام حريفان
را زمين بزند و به عنوان قهرمان سراسري كشورانتخاب گردد.
وقتي مسابقات به پايان رسيد، در راه بازگشت به منزل، كودك از استاد رازپيروزي اش را پرسيد. استاد گفت: "دليل پيروزي تو اين بود كه اولاً به همان يك فن به خوبي مسلط بودي، ثانياً تنها اميدت همان يك فن بود، و سوم اينكه راه شناخته شده
مقابله با اين فن ، گرفتن دست چپ حريف بود كه تو چنين دستي نداشتي!
ياد بگير كه در زندگي ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده كني.
راز موفقيت در زندگي ، داشتن امكانات نيست ، بلكه استفاده از
"بي امكاني" به عنوان نقطه قوت است."
چی بگم.......................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
استادي قبل از شروع کلاس فلسفه اش در حالي که وسايلي را به همراه داشت در کلاس حاضر شد. وقتي کلاس شروع شد بدون هيچ کلامي شيشه خالي سوس مايونزي را برداشت و با توپ هاي گلف شروع کرد به پر کردن آن.
سپس از دانشجويان پرسيد که آيا شيشه پر شده است؟ آنها تاييد کردند. در همين حال استاد سنگريزه هايي را از پاکتي برداشت و در شيشه ريخت و به آرامي شيشه را تکان داد.
سنگريزه ها با تکان استاد وارد فضاهاي خالي بين توپ هاي گلف شدند و استاد مجددا پرسيد که آيا شيشه پر شده است يا نه؟ دانشجويان پذيرفتند که شيشه پر شده است.
اين بار استاد بسته اي از شن را برداشت و در شيشه ريخت و شن تمام فضاي هاي خالي را پر کرد. استاد بار ديگر پرسيد که آيا باز شيشه پر شده است؟ دانشجويان به اتفاق گفتند: بله!
استاد اين بار دو ظرف از شکلات را به حالت مايع در آورد و شروع کرد به ريختن در همان شيشه به طوري که کاملا فضاهاي بين دانه هاي شن نيز پر شود. در اين حالت دانشجويان شروع کردند به خنديدن.
وقتي خندين دانشجويان تمام شد استاد گفت: "حالا"، " مي خواهم بدانيد که اين شيشه نمادي از زندگي شماست. توپ هاي گلف موارد مهم زندگي شما هستند مانند: خانواد، همسر، سلامتي و دوستان و اميالتان است. چيز هايي که اگر ساير موارد حذف شوند زندگي تان چيزي کم نخواهد داشت. سنگريزه ها در واقع چيز هايي مهم ديگري هستند مانند شغل، منزل و اتومبيل شماست. شن ها همان وسايل و ابزاري کوچکي هستند که در زندگي تان از آنها استفاه مي کنيد.
و اين طور صحبتش را ادامه داد: اگر شما شن را در ابتدا در شيشه بريزيد در اين صورت جايي براي سنگريزه ها و توپ هاي گلف وجود نخواهد داشت. و اين حقيقتي است که در زندگي شما هم اتفاق مي افتد. اگر تمام وقت و انر ِ ژي خود را بر روي مسائل کوچک بگذاريد در اين صورت هيچگاه جايي براي مسائل مهم تر نخواهيد داشت.
به چيز هاي مهمي که به شاد بودن شما کمک مي کنند توجه کنيد.در ابتدا به توپ هاي گلف توجه کنيد که مهم ترين مسئله هستند. اولويت ها را در نظر آوريد و باقي همه شن هستند و بي اهميت.
دانشجويي دستش را بلند کرد و پرسيد: پس شکلات نماد چيست؟
استاد لبخند زد و گفت: خوشحالم که اين سئوال را پرسيدي! و گفت: نقش شکلات فقط اين است که نشان دهد مهم نيست که چه مقدار زندگي شما کامل به نظر مي رسد مهم اين است که هميشه جايي براي شيريني وجود دارد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)