اگر به مهماني گرگ مي رويد
سگ خود را به همراه ببريد
« گوته »
يوسف ميدانست تمام درها بسته هستند !
اما به خاطر خدا، حتي به سوي درهاي بسته هم دويد !
و تمام درهاي بسته برايش باز شد ...
اگر تمام درهاي دنيا هم به رويت بسته بود،
بدو ...
چون خـــداي تــــو و يوســــف يــکـيـست !
خداوندا
نادانی دیروز،شادی امروزم را گرفت.
نادانی امروزم را بگیر،تا شادی فردایم را از دست ندهم
ببین دلخوری، باش،عصبانی هستی، باش،
قهری،باش، هرچی میخوای باشی، باش !
ولی حق نداری با من حرف نزنی، فــَمیــدی
(زنده یاد خسرو شکیبایی)
الا بذکرالله تطمئن القلوب
هر جای دنیایی دلم اونجاست
من کعبمو دور تو میسازم
من پشت کردم به همه دنیا
تا رو به تو سجاده بندازم
به قول حسین پناهی:
می دانی ، یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی "تـعطیــل است"
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت، باید به خودت استراحت بدهی، دراز
بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال
ســوت بزنی، در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت
صف کشیده اند، آن وقت با خودت بگویـی :
بگذار منتـظـر بمانند ...
الا بذکرالله تطمئن القلوب
هر جای دنیایی دلم اونجاست
من کعبمو دور تو میسازم
من پشت کردم به همه دنیا
تا رو به تو سجاده بندازم
علاقه مندی ها (Bookmarks)