صفحه 4 از 4 اولیناولین 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 33 از مجموع 33
Like Tree1نفر پسندیدند

موضوع: شعر های بلند

  1. #31
    کاربر فعـال
    تاریخ عضویت
    2012 May
    محل سکونت
    بابل
    سن
    31
    ارسال ها
    125
    تشکر
    135
    تشکر شده 302 بار در 98 پست
    به آرامی آغاز به مردن می كنی...
    اگر سفر نكنی،
    اگر كتابی نخوانی،
    اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
    اگر از خودت قدردانی نكنی.

    به آرامی آغاز به مردن می‌كنی
    زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی،
    وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند.

    به آرامی آغاز به مردن می كنی
    اگر بردهی عادات خود شوی،
    اگر همیشه از یک راه تكراری بروی …
    اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
    اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
    یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.

    تو به آرامی آغاز به مردن می كنی
    اگر از شور و حرارت،
    از احساسات سركش،
    و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وا می‌دارند،
    و ضربان قلبت را تندتر می كنند،
    دوری كنی . .. .،

    تو به آرامی آغاز به مردن می كنی
    اگر هنگامی كه با شغلت،‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نكنی،
    اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
    اگر ورای رویاها نروی،
    اگر به خودت اجازه ندهی
    كه حداقل یك بار در تمام زندگی ات
    ورای مصلحت‌اندیشی بروی . . .

    امروز زندگی را آغاز كن!
    امروز مخاطره كن!
    امروز كاری كن!
    نگذار كه به آرامی بمیری!
    شادی را فراموش نكن

    پابلو نرودا
    ترجمه احمد شاملو





    Shojaee این نویسه را میپسندد.
    به نام خدایی که دغدغه “از دست دادنش” را ندارم…

  2. #32
    مدیر بخش صنایع
    تاریخ عضویت
    1970 January
    محل سکونت
    بابل
    سن
    31
    ارسال ها
    460
    تشکر
    863
    تشکر شده 985 بار در 478 پست
    نوشته های وبلاگ
    33
    اتل متل‌ يه‌ مادر
    اتل متل‌ يه‌ مادر
    نحيف‌ و زار و خسته‌

    با صورتي‌ حزين‌ و

    دستاي‌ پينه‌ بسته‌



    بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌

    چه‌ جور ميشه‌ سوخت‌ و ساخت‌

    با بيست‌ هزار تومن‌ پول‌

    اجاره‌ خونه‌ پرداخت‌



    اجاره‌هاي‌ سنگين‌

    خرج‌ مدرسه‌ ما

    خرج‌ معاش‌ خونه‌

    خرج‌ دواي‌ مينا



    بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌

    چه‌ جوري‌ ميشه‌ جنگ‌ كرد

    با سيلي‌ جاي‌ سرخاب‌

    صورتا رو قشنگ‌ كرد



    بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌

    چه‌ جوري‌ ميشه‌ جنگ‌ كرد

    يااينكه‌ بي‌ رنگ‌ مو

    موي‌ سياهو رنگ‌ كرد



    وقتي‌ كه‌ گفتند بابا

    تو جبهه‌ها شهيد شد

    خودم‌ ديدم‌ يك‌ شبه‌

    چند تا موهاش‌ سفيد شد



    مي‌ خواي‌ بدوني‌ چرا

    نصف‌ موهاش‌ سفيده‌؟

    بپرس‌ كه‌ بعد بابا

    چي‌ ديده‌، چي‌ كشيده‌



    يا ميره‌ داروخانه‌

    برا دواي‌ مينا

    يا كه‌ ميره‌ سمساري‌

    يا كه‌ بهشت‌ زهرا(س‌)



    يه‌ روز به‌ دنبال‌ وام‌

    مامان‌ ميره‌ به‌ بنياد

    يه‌ روز به‌ دنبال‌ كار

    پيرِ آدم‌ درمياد



    هر وقت‌ به‌ مامان‌ ميگم‌:

    «طعم‌ غذات‌ عاليه‌»

    مامان‌ با گريه‌ ميگه‌:

    «جاي‌ بابات‌ خاليه‌»



    بعضي‌ روزا كه‌ توي‌

    خونه‌ غذا نداريم‌

    غذاي‌ روز قبلو

    برا مينا ميذاريم‌



    مينا با غم‌ ميپرسه‌:

    «غذا فقط‌ همينه‌؟»

    مامان‌ با گريه‌ ميگه‌:

    «بابات‌ كجاس‌ ببينه‌؟»



    وقتي‌ كه‌ بيست‌ مي‌گيرم‌

    مياد پيشم‌ ميشينه‌

    نوازشم‌ مي‌كنه‌

    نمره‌ها مو مي‌بينه‌



    ميگم‌: «معلمم‌ گفت‌

    كه‌ نمره هات‌ عاليه‌»

    مامان‌ با گريه‌ ميگه‌:

    «جاي‌ بابات‌ خاليه‌»



    يه‌ بار گفتم‌: «مامان‌ جون‌

    اين‌ آقا بقاليه‌

    با طعنه‌ گفت‌ تو خونه‌

    جاي‌ بابات‌ خاليه‌؟»



    تا حرف‌ من‌ تموم‌ شد

    با دست‌ تو صورتش‌ زد

    با گريه‌ گفت‌: «اي‌ خدا

    بي‌شرفي‌ تا اين‌ حد؟»



    ميگم‌ : «مامان‌ راست‌ بگو

    اگه‌ بابا دوست‌ داشت‌

    چرا ازت‌ جدا شد

    پس‌ چرا تنهات‌ گذاشت‌؟»



    چشم‌ ميدوزه‌ تو چشمام‌

    لب‌ ميگزه‌ ، مي‌خنده‌

    بيرون‌ ميره‌ از اتاق‌

    محكم‌ در و مي‌بنده‌



    رفتم‌ و از لاي‌ در

    توي‌ اتاقو و ديدم‌

    صداي‌ گريه‌هاشو

    از لاي‌ در شنيدم‌



    داشت‌ با بابام‌ حرف‌ ميزد

    چشاش‌ به‌ عكس‌ اون‌ بود

    انگار كه‌ توي‌ گلوش‌

    يه‌ تيكه‌ استخون‌ بود



    «مرتضي‌ جون‌ ميدونم‌

    زنده‌اي‌ و نمردي‌

    بعد خدا و مولا

    ما رو به‌ كي‌ سپردي‌؟



    دست‌ خوش‌ آقا مرتضي‌

    خوش‌ به‌ حالت‌ كه‌ رفتي‌

    ما اينجا مستأجريم‌

    تو اونجا جا گرفتي‌؟



    خواستگاريم‌ يادته‌؟

    چند تا سكه‌ مهرمه‌

    مهريه‌ مو كي‌ ميدي‌؟

    گره‌ توي‌ كار مه‌



    مهريه‌مو كي‌ ميدي‌

    دختر مون‌ مريضه‌

    بياببين‌ كه‌ موهاش‌

    تند تند داره‌ ميريزه‌



    مهريه‌مو كي‌ ميدي‌؟

    اجاره‌ خونه‌ داريم‌

    صاحب‌ خونه‌ مي‌گفتش‌

    ديگه‌ مهلت‌ نداريم‌



    امروز كه‌ صاحب‌ خونه‌

    اومد برا اجاره‌

    همسايمون‌ وقتي‌ گفت‌

    مهلت‌ بده‌ نداره‌



    يهو تو كوچه‌ داد زد:

    اينا همش‌ بهونه‌اس‌

    دق‌ّ اجاره‌ داره‌

    دردش‌ اجاره‌ خونه‌اس‌



    به‌ من‌ چه‌ شوهرش‌ رفت‌

    يا كه‌ زن‌ شهيده‌

    خونه‌ اجاره‌ كرده‌

    يا خونه‌ مو خريده‌؟



    درد دل‌ خسته‌مو

    فقط‌ برا تو گفتم‌

    چون‌ از تموم‌ مردم‌

    «به‌ من‌ چه‌» مي‌شنفتم‌



    ميگم‌ خونه‌ نداريم‌

    خيلي‌ مريضه‌ بچه‌

    ساية‌ سرنداريم‌

    همه‌ ميگن‌ «به‌ من‌ چه‌»



    با آه‌ خود به‌ عكس‌

    بابا جونم‌ جون‌ ميده‌

    چادرو وَرميداره‌

    موهاشو نشون‌ ميده‌



    صورتشو ميذاره‌

    روصورت‌ شهيدش‌

    بابام‌ نگاه‌ مي‌كنه‌

    به‌ موهاي‌ سفيدش‌



    اشك‌ مامان‌ مي‌ريزه‌

    روصورت‌ باباجون‌

    بابام‌ گربه‌ ميكنه‌

    براي‌ غمهاي‌ اون‌



    بابا با چشماش‌ ميگه‌

    قشنگ‌ِ مهر بونم‌

    همسر خوب‌ و تنهام‌

    غصه‌ نخور مي‌دونم‌



    اتل‌ متل‌ يه‌ مادر

    نحيف‌ و زار و خسته‌

    با صورتي‌ حزين‌ و

    دستاي‌ پينه‌ بسته‌



    دستاي‌ پينه‌دارش‌

    عجب‌ حماسه‌ سازه‌

    دستايي‌ كه‌ شوهرش‌

    خيلي‌ به‌ اون‌ مينازه‌



    دستايي‌ كه‌ پرچم‌ِ

    بابا رو ورميداره‌

    توي‌ خزون‌ غيرت‌

    دستايي‌ كه‌ بهاره‌



    دستايي‌ كه‌ عينهو

    دست‌ بابا مي‌مونه‌

    نمي‌ذاره‌ سلاح‌ِ

    بابام‌ زمين‌ بمونه‌



    دستي‌ كه‌ بچه‌هاشو

    بسيجي‌ بار مياره‌

    بذر غيرت‌ و ايمان‌

    تو روحشون‌ ميكاره‌



    درسته‌ كه‌ شوهرش‌

    تو جبهه‌ها شهيد شد

    درسته‌ كه‌ موي‌ اون‌

    بعد بابا سفيد شد



    اما خون‌ بابا و

    موهاي‌ مادر من‌

    وقتي‌ با هم‌ جمع‌ شدن‌

    سيلي‌ زدن‌ به‌ دشمن‌



    سرخي‌ صورت‌ اون‌

    سرخي‌ خون‌ باباست‌

    موي‌ سفيد مادر

    افتخار بچه‌هاست‌



    بايد فهميده‌ باشي‌

    چه‌ جوري‌ ميشه‌ جنگ‌ كرد

    با سيلي‌ جاي‌ سرخاب‌

    صورتا رو قشنگ‌ كرد



    بايد فهميده‌باشي‌

    چه‌ جوري‌ ميشه‌ جنگ‌ كرد

    يا اينكه‌ بي‌رنگ‌ مو

    موي‌ سياهو رنگ‌ كرد



    اتل‌ متل‌ يه‌ مادر

    خيلي‌ چيزا ميدونه‌

    از بي‌مروّتيها

    از بازي‌ زمونه‌



    اي‌ كه‌ در اين‌ حوالي‌

    غربت‌ مارو ديدي‌

    صداي‌ ناله‌هاي‌

    مادرمو شنيدي‌



    دست‌ رو گوشات‌ گذاشتي‌

    چشماتو خيره‌ كردي‌

    زل‌ زدي‌ به‌ مادرم‌

    فكر كردي‌ خيلي‌ مردي‌؟



    تو كه‌ به‌ زخم‌ قلب‌

    مامان‌ نمك‌ گذاشتي‌

    اگه‌ مامان‌ بميره‌

    مادرمو تو كشتي‌



    اگه‌ بابام‌ نبودش‌

    هر چي‌ داشتي‌ مي‌خوردن‌

    مال‌ و منالت‌ كه‌ هيچ‌

    مادرتم‌ مي‌بردن‌



    اگه‌ مامان‌ بميره‌

    دق‌ مي‌كنم‌، مي‌ميرم‌

    پيش‌ خدا و بابام‌

    من‌ جلو تو مي‌گيرم‌


    اثری از ابوالفضل سپهر


    الا بذکرالله تطمئن القلوب
    هر جای دنیایی دلم اونجاست
    من کعبمو دور تو میسازم
    من پشت کردم به همه دنیا
    تا رو به تو سجاده بندازم

  3. #33
    عضو تازه وارد
    تاریخ عضویت
    2019 August
    ارسال ها
    6
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    عنوان : همکاری با بهروز وثوقی عامل جدایی شهاب حسینی از شکرستان ؟!


    شکرستان» پویانمایی موفقی است که در سال‌های اخیر تولید شده. روزهای باشکوهش را با مرتضی احمدی فقید سپری کرده و وقتی برای عید ۹۸ اعلام شد با صدای شهاب حسینی پخش می شود، در راس اخبار قرار گرفت. او در برگشت به تلویزیون ۱۳ قسمت برای «شکرستان» صداپیشگی کرد و همان زمان اعلام شد قرارداد آنها ۱۰۴ قسمتی است. این خبری بود که محمدرحیم لیوانی تهیه‌کننده «شکرستان» گفته بود اما روز گذشته اعلام شد سری جدید این انیمیشن با صدای اصغر همت روی آنتن رفته و شهاب حسینی به دلیل فعالیت‌هایش در آمریکا از این مجموعه جدا شده است.
    سینمایی شهاب حسینی در آمریکا منتشر شده بود، همکاری مشترک او با بهروز وثوقی ستاره فیلم‌فارسی ایران بود که سال‌هاست در آمریکا دنبال مجالی می‌گردد تا مجوزهای لازم برای بازگشتش به کشور صادر شود.
    این دو در کارگاه نقد فیلمی مشترک حاضر شده و در جلسه پرسش و پاسخ به سئوالات حضار پاسخ دادند. در این کارگاه سه روزه هم هر روز یک فیلم از بازی های‌شان در اورنج کانتی آمریکا به نمایش .درآمد.به نظر می‌رسد این مشغولیت هنری مانع از ادامه همکاری شهاب و «شکرستان» شده است. ادامه این خبر را بخوانید .
    منبع این خبر : سایت ایران http://www.sitte.ir


 

 
صفحه 4 از 4 اولیناولین 1234

کاربران برچسب خورده در این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  


Powered by vBulletin
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Content Relevant URLs by vBSEO 3.6.0
Persian Language By Ustmb.ir
این انجمن کاملا مستقل بوده و هیچ ارتباطی با دانشگاه علوم و فنون مازندران و مسئولان آن ندارد..این انجمن و تمامی محتوای تولید شده در آن توسط دانشجویان فعلی و فارغ التحصیل ادوار گذشته این دانشگاه برای استفاده دانشجویان جدید این دانشگاه و جامعه دانشگاهی کشور فراهم شده است.لطفا برای اطلاعات بیشتر در رابطه با ماهیت انجمن با مدیریت انجمن ارتباط برقرار کنید
ساعت 04:11 PM بر حسب GMT +4 می باشد.