صفحه 3 از 5 اولیناولین 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 از مجموع 41
Like Tree59نفر پسندیدند

موضوع: خدای چشمانت

  1. #21
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6
    زندگی کن : درسهایی برای زندگی بهتر


    شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو.
    نرمش کن، بدو، کم غذا بخور.
    زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن.
    هرچند وقت یک بار نقاشی بکش.
    در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن.
    سفید بپوش. آب نبات چوبی لیس بزن.
    بستنی قیفی بخور . به کوچکتر ها سلام کن.
    شعر بخوان . نامه ی کوتاه بنویس.
    زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.
    به دوست های قدیمیت تلفن بزن.
    شمال برو . شنا کن.
    هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن.
    خواب ببین . شعر بخوان . بدو . چای بخور و برای دیگران چای دم کن.
    جوراب های رنگی بپوش.
    مادرت رو بغل کن . مادرت رو ببوس . مادرت رو بو کن.
    به پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن.
    دنبال بازی کن. اگرنشد وسطی بازی کن .
    به برگ درخت ها دقت کن به بال پروانه ها دقت کن.
    قاصدک ها رو بگیر و فوت کن. خواب ببین.
    از خواب های بد بپر و آب بخور.
    بسم الله الرحمن الرحیم بگو .
    به باغ وحش برو . چرخ و فلک سوار شو . پشمک بخور.
    کوه برو . هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده.
    خواب هات رو تعریف نکن . خواب هات رو بنویس.
    یک تسبیح گلی سی و سه دانه ای داشته باش.
    بخند. چشم هات رو روی هم بگذار . شعر بخون . سپید بپوش.
    شیرینی بخر . با بچه ها توپ بازی کن . برای خودت برنامه بریز.
    قبل از خواب موهات رو شانه کن. به سر خودت دستی بکش
    خودت رو دوست داشته باش برای خودت دعا کن!
    برای خودت دعا کن که آرام باشی و وقتی توفان می آید تو همچنان آرام باشی، تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد.
    برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛ آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.
    برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی.
    بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری.
    برای خودت دعا کن که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی.
    برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛ چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است.
    ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی.
    برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخر راهی را که باید بروی خیلی طولانی است. خیلی چاله چوله دارد؛ دام های زیادی در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛ پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برف گیر است.
    برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی ؛ چون هر جای راه بایستی مرده ای و مرگی که شکل نفس نکشیدن به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است.
    هیچ وقت خودت را به مردن نزن.
    برای خودت دعا کن که زنده بمانی . زنده ماندن چند راه حل ساده دارد!
    برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت بیشتر از چیزی که نیاز داری بخوابی.
    باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد.
    بیداری هایی آمیخته با روشنایی ، صدا ، نور ، حرکت.
    تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی.همیشه سهمت را بخواه.
    و بیشتر از آن چه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند.
    برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی و نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند.
    برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد.
    هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها بخواه قلبت را معاینه کنند . دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!!
    اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت پنجره وبه آسمان نگاه کنی . آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛ آن وقت صدایش کن؛ به نام صدایش کن؛ او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو می پرسد که چه می خواهی؟؟!
    تو صریح و ساده و رک بگو. هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه. خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند.
    شادمان باش او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند که زنده بمانی . از او کمک بگیر. از او بخواه به تو نفس پشمک ، چرخ و فلک ، قدم زدن ، کوه ، سنگ ، دریا ، شعر ، درخت ، تاب ، بستنی ، سجاده ، اشک، حوض، شنا ،راه ، توپ ، دوچرخه ، دست ، آلبالو ، لبخند ، دویدن و عشق بدهد.
    آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده که زندگی از این که تو زنده هستی به خودش ببالد!
    و در آخر دیگران را فراموش نکن
    ...


    ویرایش توسط F.Farzanegan : 16th January 2012 در ساعت 07:33 AM
    Hossein این نویسه را میپسندد.
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  2. #22
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6
    مگسی راکشتم نه به این جرم که حیوان پلیدی است،بد است
    و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
    طفل معصوم به دور سر من می چرخید
    به خیالش قندم..
    یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به آن حد گندم
    ای دوصد نور به قبرش بارد
    مگس خوبی بود
    من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
    مگسی را کشتم.........
    شادروان حسین پناهی


    عاشقانه ای از خدا


    هر ** گمشده ای دارد ... و خدا گمشده ای داشت ...
    هر کسی دو تا است ... و خدا یکی بود
    و یکی چگونه می تواند باشد ؟

    هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند هست
    و خدا کسی که احساسش کند را نداشت
    عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آن را ببیند
    خوبی ها همواره نگران که آن را بفهمند
    و زیبایی ها همواره تشنه ی دلی است که به او عشق ورزد
    و قدرت نیازمند کسی است که در برابر او رام گردد
    و غرور در جستجوی غروری که آن را بشکند
    ... و خدا عظیم بود و خوب و پر اقتدار و مغرور ...
    اما کسی نداشت !
    و خدا آفریدگار بود
    و چگونه می توانست نیافریند ؟
    زمین را گسترد
    و آسمانها را بر کشید
    کوه ها برخاستند و رود ها سرازیر شدند
    و دیارها آغوش گشودند و طوفانها برخاست
    و صاعقه ها در گرفت و باران ها و باران ها و باران ها ...
    گیاهان روییدند و درختان سر بهم دادند و مراتع سرسبز پدیدار گشت و جنگل های خرم سر برداشتند
    حشرات بال گشودند و پرندگان ناله برداشنتد و ماهیان خرد سینه ی دریاهارا پر کردند
    و قرن ها گذشت و می گذشت و درختان گونه گون . گل های رنگارنگ و جانوران ...
    " در اغاز هیچ نبود ... کلمه بود و آن کلمه خدا بود .. "
    و خدا یکی بود و جزا خدا هیچ نبود
    و با نبودن چگونه توانستن بود ؟
    و خدا بود و با او عدم بود
    و عدم گوش نداشت ...
    حرف هایی هست برای گفتن
    که اگر گوشی نبود نمی گوییم
    و حرف هایی هست برای نگفتن .. حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند
    حرف های خوب و بزرگ و ماورایی همین ها هستند
    و سرمایه ی هرکس به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد
    حرفهایی بی قرار و طاقت فرسا
    که همچون زبانه های بیتاب آتش
    کلماتش هر یک انفجاری را در بند کشیده اند
    اینان در جستجوی مخاطب خویشند
    اگر یافتند آرام می گیرند
    و اگر نیافتند روح را از درون به آتش می کشند و هر لحظه حریقهای دهشتناک و سوزنده ای در درون بر می افروزند
    و خدا برای نگفتن حرفهایی بسیار داشت ..
    درونش از انها سرشار بود
    و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد ؟
    و خدا بود ... جز خدا هیچ نبود ... در نبودن نتوانستن بود ... با نبودن تنوان بودن
    و خدا تنها بود ...
    هر ** گمشده ای دارد و خدا گمشده ای داشت ......
    بر گرفته از : گفتگو های تنهایی / دکتر علی شریعتی




    محبوب من

    می بینی محبوب من!
    می بینی چه جهان پریشانی است!


    دریا غذای بیابانهاست
    دورها ومیان درختانش جای داده اند
    آفتاب قطب
    در آسمان تفته ی آفریقا می سوزد
    و مرا جائی خلق کرده اند
    که شگفت زده باید پاهائی را ببینم
    که به یک سو میدوند
    و به نقطه دیگر می رسند.


    روزگار عجیبی است عشق من
    اگراین بار متولد می شویم
    یادمان باشد
    خطی یگیریم
    که جهنم را به جای بهشت
    وچیزی را به نام بشر قالب می کنند
    که نمی دانم اسمش چیست.





    ویرایش توسط F.Farzanegan : 19th March 2012 در ساعت 10:04 PM
    Hossein و Shojaee این را میپسندند
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  3. #23
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6


    خدايا ... !
    خدايا، من عشق به تو را هم از تو مي خواهم وعشق به عاشقانت را وعشق به هر كاري كه
    مرا به تو نزديك كند

    خدایا ...

    خدايا، مرا راهي ده كه فقط به در خانه ي تو توانم آمد .

    دستي ، كه فقط در خانه تو توانم كوفت .


    خدايا، من را چشمي ده كه فقط گريان تو باشد وسينه اي كه فقط سوزان تو .

    به من نگاهي ده كه جز رو ي تو نتوانم ديد .

    وگوشي كه جز صداي تو نتواند شنيد

    خودت را معشوقترين من قرار ده . مرا عاشقترين خويش .

    خدايا، چشم جويبار عشق مرا به تماشاي دريايت روشني ده ،

    مبادا دل من اسير كوي ديگري شود و پيشاني محبت من سر بر خاك ديگري بسايد .

    خدايا مرغ دلم كه در دام توست، مبادا كه ياد آشيان ديگري كند .

    خدايا...

    همزمان بارشد گياه محبتت در باغچه ي دلم هر چه هرزه گياه هست از ريشه بخشكان .

    خدايا...

    نكند كه روي از من بتابي ونشود كه نگاه حيران مرا منتظر بگذاري

    اي پاسخ دهنده و اي اجابت كننده

    اي گل بخش ديگران از گل گلستان تو اي باغبان باغ رحمت ، اي عزيز و مهربانم ، اي خداي
    بي همتاي من .





    یادم باشد!

    یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ،
    نه آن گونه که می خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد...

    گذشت زمان


    time is very slow for those who wait
    very fast for those who are scared

    very long for those who lament

    very short for those celebrate
    but for those who love
    time is eternity

    (william shakespeare)
    گذشت زمان بر ان ها که منتظر میمانند بسیار کند
    بر انها که می هراسند بسیار تند
    بر انها که زانوی غم در بغل میگیرند بسیار طولانی
    و بر انها که به سرخوشی میگذرانند بسیار کوتاه است

    اما بر انها که عشق میورزند
    زمان را اغاز و پایانی نیست.
    (ویلیام شکسپیر)




    رویا

    گر روزی

    جام رویاهایت
    شکست
    هراسی به دل راه مده ،
    دلیرانه
    تکه ها را بردار
    و به دنیا لبخند بزن ،
    چراکه رویاهایی چنین شکستنی
    آسان نیز
    پیوند می خورند .





    ویرایش توسط F.Farzanegan : 18th January 2012 در ساعت 08:11 PM
    Hossein این نویسه را میپسندد.
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  4. #24
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6
    آن چه با پول نمی توان خرید

    شما فرد ثروتمندی نیستید مگر این که مالک چیزی باشید که با پول نمی توان آن را خرید. «گرت بروکس»

    *مفهوم واقعی عشق: گرمای حاصل از عشق سال ها زندگی مشترک با کسی که می دانید انتخاب مناسبی برای شما بوده است.

    *زیبایی: چراکه زیبایی در چشم بیننده است.

    *دوستی حقیقی: دوست شما هرچقدر ضعیف و ناتوان باشد سمت شما ایستاده و زمانی که به جز او هیچ ** را ندارید از شما جانبداری می کند.

    *آرامش خاطر: که آن را تنها با صداقت قلبی می توان به دست آورد.

    *نگاه یک فرد تازه کار: که هرگز دیگر مانند بار اول نخواهند بود.

    *لذت تعریف کردن یک ماجرای جالب و واقعی: یکی از وسوسه انگیزترین نقش هایی که در زندگی بازی می کنیم نقش یک قصه گوست. کمتر چیزی هست که به اندازه تعریف کردن یک داستان یا ماجرای جالب لذت داشته باشد.

    *شادی: شاید واقعی با انجام کاری که دوست داشته و به آن اعتقاد دارید به دست می آید.

    *موفقیت: تعریف ساده موفقیت، کسب مهارت در انجام کاری است که به آن علاقه دارید.

    *یک لحظه خاص از زمان: لحظه ای که رفته دیگر رفته است، حسرت آن را نخورید.

    *خنده یک نوزاد: نوزادان به پول اهمیت نمی دهند. آنها عشق، محبت و زندگی در لحظه را می شناسند.

    *ملاقات ناگهانی دوستی که مدت ها از او بی خبر بوده اید: سال هاست که او را ندیده اید و فکر می کرده اید شاید یدگر هرگز او را نبینید. اما ناگهان او سر راهتان سبز می شود.

    *احساس رضایت از موفقیت خویشتن: شما به هدف خاصی چشم دوخته و تا جایی که به موفقیت برسید آن را دنبال کرده اید. اکنون بهانه ای برای جشن گرفتن دارید.

    *صدای قطره های باران: درحالی که روی مبل راحتی لم داده اید، صدای باران را از بیرون می شنوید. کمتر صدایی هست که تا این اندازه آرام بخش باشد.

    *یک گفت و گوی خوب و خالصانه: لحظاتی که گفت و گوی ساده ای در جریان است و همه حضار به همان اندازه که صحبت می کنند چیزهایی نیز می آموزند.

    *تحسین وتمجید غیرمنتظره: بعد ازظهر تعطیل کسل کننده دیگری از راه رسید اما به محض اینکه وارد منزل می شوید، همسرتان می گوید: «چقدر این پیراهن بهت میاد!!»
    61152_487.jpg
    *احساس این که ایده های شما مفید و به درد بخور بوده اند: تمام روز درگیر حل یک مشکل پیچیده بوده اید اما به نتیجه ای نرسیده اید. در حالی که کاملا ناامید شده اید ناگهان تصمیم می گیرید آخرین راه ممکن را نیز امتحان کنید. بارها شکست خورده اید اما این بار ایده شما کارساز از آب درمی آید.

    *شنیدن اتفاقی آهنگ مورد علاقه تان: در یک ترافیک سنگین گیر افتاده اید و برای پرت کردن حواس خودتان با بدخلقی امواج رادیو را عوض می کنید که ناگهان آهنگ موردعلاقه خود را می شنوید.

    *بعدازظهر آفتابی روز جمعه: پرنده ها آواز سر داده اند، نسیم خنکی می وزد و پرتوهای خورشید صورت شما را گرم می کنند.

    *یادآوری خاطرات خوب دوران کودکی: اولین روزی که دوچرخه سواری را یاد گرفتید به خاطر می آورید؟ اولین باری که با پدرتان کشتی گرفتید چطور؟ اولین باری که با دوستان خود از درخت بالا رفتید؟

    *یادکردن از گذشته ها با یک دوست صمیمی: آن تجربه های خنده داری که شما دو نفر در گذشته در کنار یکدیگر داشته اید.

    *محبت: ثروت واقعی از آن کسانی است که حرف دل خود را گوش می کنند. شما نمی توانید مهر و محبت کسی را با پول بخرید یا برعکس کاری کنید که او علاقه خود را تسلیم مادیات کند.

    *اشیایی که بار احساسی و شور فراوانی در آنها نهفته است: عکس های قدیمی خانوادگی، جعبه موسیقی مادربزرگ، نقاشی هایی که فرزند خردسال برادرتان برای شما کشیده و خیلی چیزهای دیگر که نمی توان قیمتی بر روی آنها گذاشت.

    *استشمام یک بوی خوش و آشنا: بعد از سال ها به منزل پدری خود بازمی گردید و عطر آشنای آن خانه را استشمام می کنید. بوی درخت میوه همسایه به مشامتان می خورد. همین که از در رد می شوید، همان بوی آشنای همیشگی شامه شما را می نوازد و با خودتان می گویید: «هیچ جا خانه خود آدم نمی شود!!»

    *پی بردن به طنز نهفته در یک لطیفه بامزه: لطیفه ای که دفعه اول وقتی آن را می شنوید متوجه منظور آن نمی شوید.

    *استعدادهای شگفت انگیزی که از بدو تولد با شما بوده اند: مانند نبوغ ذهنی یا صدای زیبایی که دارید.


    *هیجان خنداندن دیگران: چراکه خنده آنها لبخند را بر لب خودتان نیز می نشاند.

    *تقویت حواس پنجگانه: بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه هرکدام دریچه ای به سوی کسب تجارب رضایت بخشی از زندگی هستند.

    *تقسیم یک خنده درست و حسابی با دوستان و اعضای خانواده: برخی از به یادماندنی ترین خاطرات زندگی همه ما همان لحظاتی هستند که با خنده و شوخی سپری شده اند.

    *گرما و راحتی رختخواب خودتان: هیچ جا برای خوابیدن راحت تر از رختخواب خودتان نیست.

    *تماشای حیوانات وحشی در طبیعت: مانند اوج گرفتن شکوهمندانه یک عقاب بر فراز درختان یا خرامیدن آهو در یک دشت سبز.

    *بیدارشدن با عطر غذای خانگی: هنوز در خواب ناز به سر می برید اما یکی از عزیزان شما هست که می داند به زودی با احساس گرسنگی از خواب بیدار خواهید شد.

    *آرامش سکوت کامل: هیسسسسس!

    *صدای وزیدن نسیم لا به لای درختان: این صدای مادر طبیعت است که شما را احاطه کرده است.
    *تجربه تماشای مردم: این کار جالبی است که هیچ وقت کسی از انجام آن سیر نمی شود. شما نمی توانید لذت این سرگرمی را با پول بخرید.

    *تماشای طلوع و غروب خورشید در کنار همسرتان: برای این کار وقت بگذارید، ارزشش را دارد.

    *شنیدن صدای امواج اقیانوس و تماشای آن: این نیز یکی دیگر از پدیده های طبیعت است.

    *تپش قلب بعد از انجام یک ورزش سنگین: احساس می کنید که دنیا را مغلوب خود ساخته اید.

    *لذت خیالبافی: نشستن، اندیشیدن و رویاپردازی.


    *وقتی همسرتان می گوید دوستت دارم: و شما می دانید که منظور واقعی او همین است چرا که صداقت در چشمانش موج می زند.

    *وقتی یک نفر بی خبر روز تلودتان را به شما تبریک می گوید: دوستی که ماه هاست او را ندیده اید روز تولدتان زنگ می زند تا به شما تبریک بگوید.

    *پیداکردن چیزی که فکر می کردید برای همیشه آن را گم کرده و از دست داده اید: بعد از روزها جست و جو بالاخره تسلیم شده اید و اکنون بعد از شش ماه ناگهان آن را پیدا می کنید.

    *فکر بکر پنهان در یک اثر هنری خلاقانه: هر قطعه و اثر هنری در چشم بیننده ای که به نوعی در ساخت آن دست داشته فوق العاده ارزشمند است. خلاقیت نهفته در آثار هنری نیز از این قاعده مستثنا نیست.

    *یک لحظه تلاقی نگاه با یک فرد غریبه: شما هرگز او را ندیده اید و شاید دیدگر هم او را نبینید اما فقط یک لحظه از زمان را با یکدیگر قسمت کرده اید.

    *در آغوش گرفتن یکی از عزیزان خانواده: بغل کردن گرم و صمیمانه عزیزانتان همان چیزی است که آرزو دارید تا ابد به طول بینجامد.

    *خواندن یک آواز شاد از ته دل: دوست دارید فریاد بکشید، دست های خود را بالا ببرید و چهچه بزنید!

    *تماشای نفس خودتان در یک هوای سرد: این پدیده ساده از همان دوران کودکی توجه شما را به خود جلب کرده است.

    *احساس پذیرش: اکنون که پذیرفته شده اید عضوی از یک گروه بزرگ تر هستید و این احساس خوبی به شما می دهد.

    2707035150104343000S500x500Q85.jpg
    *تماشای ابرهایی که اشکال عجیب و غریب و بامزه ای دارند: این اشکال شاید بار دیگر تکرار نشوند.

    *بغل کردن یک نوزاد تازه متولد شده: واقعا احساس زیبایی است، فوق العاده زیبا.

    *وقتی می دانید که می توانید به کسی اعتماد کنید: شما این اع تماد و اطمینان را در چشمان او می خوانید و آن را از صمیم قلب احساس می کنید. هیچ نیت و انگیزه مخفی و پنهانی وجود ندارد.

    *نشستن دور آتش با دوستان: این یکی از بهترین لحظات برای یادآوری خاطرات و قصه گویی درباره مسایلی است که به آنها اهمیت می دهید.

    *تماشای یک زوج سالمند: تماشای این که چگونه عشق از آزمایش گذر زمان سربلند بیرون آمده است.

    *زیبایی آسمان مهتابی: کمتر چیزی با لذت خیره شدن به مهتاب در آسمان برابری می کند.

    *قدرت پریدن از سنگ های درون رودخانه: مهم نیست چه سن و سالی دارید، برای انجام این کار هیچ وقت دیر نیست.

    *تماشای روشنایی شهر در دوردست: کار فوق العاده آرامش بخشی است.

    *وقتی می دانید همسرتان در منزل منتظر شماست: بله این ثبات زندگی شما را نشان می دهد و او بخش مهمی از این ماجراست.

    *تماشای همسرتان درحالی که به خواب فرو رفته است: همین که کنار او هستید و با او نفس می کشید کفایت می کند.

    *رنگ پاییز: این هنر مادر طبیعت است.
    ~hfmn100.jpg
    *کسانی که تنها با فکر کردن به آنها لبخند می زنید: هرجا که باشم، دست به هر کاری که بزنم، کافی است به او فکر کنم تا لبخندی روی لب هایم بنشیند.

    *وقتی می دانید که مردم دست نوشته های شما را می خوانند: کلمات نمی توانند لذت ن را توصیف کنند.

    *هیجان خواندن نظر جدیدی که در وبلاگ شما به ثبت رسیده است: همه ما این کار را دوست داریم.


    Hossein و Shojaee این را میپسندند
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  5. #25
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6
    13075644021.jpg

    وقتی اعتماد از بین برود رابطه به پایان خواهد رسید
    فقدان اعتماد به سوء ظن می انجامد
    سوء ظن باعث خشم و عصبانیت می شود
    خشم باعث دشمنی می شود
    و
    دشمنی
    منجر به جدائی

    یک تلفنچی یک بار به من می گفت ؛
    - شخصی به من تلفن کرد . من هم گوشی را برداشتم و گفتم " واحد خدمات عمومی . بفرمائید " .
    شخصی که تلفن کرده بود ساکت باقی ماند . او دو باره گفت ؛
    - واحد خدمات عمومی . بفرمائید
    وقتی که دیگر می خواست گوشی را بگذارد صدای زنی را شنید که می گفت :
    - آه ، پس اونجا واحد خدمات عمومی است . معذرت می خواهم ، من این شماره را در جیب شوهرم پیدا کردم اما نمی دانستم مال چه کسی است "
    بدون اعتماد دو طرفه ، فکرش را بکنید که اگر تلفنچی بجای گفتن " واحد خدمات عمومی " گفته بود " الو " چه اتفاقی می افتاد !

    ======================

    کسی را با انگشت نشانه نگیرید
    مردی به پدر همسرش گفت :
    - عده بی شماری شما را بخاطر زندگی زناشوئی موفقی که دارید تحسین می کنند . ممکن است راز این موفقیت را به من بگوئید ؟
    پدر با لبخندی پاسخ داد :
    - هرگز همسرت را بخاطر کوتاهی هایش یا اشتباهی که کرده مورد انتقاد قرار نده . همواره این فکر را در یاد داشته باش که او بخاطر کوتاهی ها و نقاط ضعفی که دارد نتوانسته شوهری بهتر از تو پیدا کند .
    همه ما انتظار داریم که دوستمان بدارند و به ما احترام بگذارند . بسیاری از مردم می ترسند وجهه خود را از دست بدهند . بطور کلی ، وقتی شخصی مرتکب اشتباهی می شود به دنبال کسی می گردد تا تقصیر را به گردن او بیندازد . این آغاز نبرد است . ما باید همیشه به یاد داشته باشیم که وقتی انگشتمان را بطرف کسی نشانه می رویم چهار انگشت دیگر خود ما را نشانه گرفته اند .
    اگر ما دیگران را ببخشیم ، دیگران هم از خطای ما چشم پوشی می کنند .

    ==============================

    می خواهید رابطه ای بی نقص داشته باشید ؟
    شخصی به یکی از مؤسسات همسریابی مراجعه کرد و گفت :
    - من به دنبال یک همسر می گردم .
    لطفاً به من کمک کنید تا همسر مناسبی پیدا کنم .
    مسئول مربوطه پرسید - لطفاً خواسته های خودتان را بگوئید
    - خوشگل ، مؤدب ، شوخ طبع ، اهل ورزش ، با معلومات ، خوب برقصد و بخواند . مایل باشد در تمامی ساعاتی از روز که در خانه هستم و بیرون نرفتم منو سرگرم کند .. وقتی به همدم احتیاج دارم برای من داستان های جالبی تعریف کند و هر وقت که خواستم استراحت کنم ساکت باشد مسئول مؤسسه با دقت به حرف های او گوش کرد و در پاسخ گفت :
    - فهمیدم . شما به تلویزیون احتیاج دارید
    مثلی هست که می گوید زوج بی نقص از یک زن کور و یک مرد کر درست شده است ، زیرا زن کور نمی تواند خطاهای شوهر را ببیند و مرد کر قادر به شنیدن غرغرهای زن نیست . بسیاری از زوج ها در مراحل اول آشنائی کور و کر هستند و رؤیای یک رابطه بی نقص را می بینند . بدبختانه ، وقتی هیجان های اولیه فرو می نشیند ، بیدار می شوند و متوجه می شوند که ازدواج به معنی بستری از گل های رُز نیست .
    و کابوس آغاز می شود .

    =================================

    زورگوئی نکنید
    بسیاری از روابط به این دلیل گسسته می شوند که یک طرف می خواهد به طرف دیگر زور بگوید و یا توقع زیادی دارد . مردم فکر می کنند که عشق بر هر چیزی پیروز می شود و همسرشان می تواند عادات بد خود را بعد از ازدواج ترک کند . عملاً ، اینطور نیست .
    یک ضرب المثل چینی می گوید " تغییر شکل دادن یک کوه یا یک رودخانه آسانتر از تغییر دادن شخصیت یک انسان است "
    دگرگونی آسان نیست . بنابراین ، توقع زیادی برای تغییر دادن شخصیت همسر منجر به دلخوری و ناخوشنودی می گردد .
    تغییر دادن خود و کمتر کردن انتظارات درد کمتری دارد .

    ==========================

    برداشت شخصی
    تک تک مردم برداشت های مختلف دارند . گوشتی که یکنفر با لذت می خورد برای دیگری زهر است .
    زن و شوهری یک خر از بازار خریدند . در راه یک پسر بچه گفت :
    - چقدر احمقند. چرا هیچکدام سوار خر نشده اند ؟
    وقتی این حرف را شنیدند زن سوار بر خر شد و مرد در کنار آنها براه افتاد . کمی بعد پیر مردی آنها را دید و گفت :
    - مرد رئیس خانواده است . چطور زن می تواند در حالی که شوهرش پیاده راه می رود سوار خر شود ؟
    زن با شنیدن این حرف فوراً از خر پیاده شد و جای خود را به شوهرش داد . لحظاتی بعد با پیر زنی مواجه شدند . پیر زن گفت :
    - عجب مرد بی معرفتی . خودش سوار خر می شود و زنش پیاده راه می رود
    مرد با شنیدن این حرف بسرعت به زنش گفت که او هم سوار خر شود . بعد به مرد جوانی برخوردند . او گفت :
    - خر بیچاره ، چطور می توانی وزن این دو را تحمل کنی . چقدر به تو ظلم می کنند !
    زن و شوهر با شنیدن این حرف فوراً از خر پیاده شدند و خر را به دوش گرفتند .
    ظاهراً راه دیگری باقی نمانده بود . بعداً ، وقتی به پل باریکی رسیدند ، خر ترسید و شروع به جفتک زدن کرد . آنها تعادلشان را از دست دادند و به رودخانه سقوط کردند . هیچوقت ممکن که همه شما را بستایند ، و یا لعنت کنند .
    هیچگاه نه در گذشته ، نه در حال حاضر و نه در آینده چنین اتفاقی نخواهد افتاد .
    بنابراین ، اگر وجدان راحتی داری از حرف دیگران زیاد دلخور نشو .

    ================================

    حرف درست
    یک ضرب المثل چینی می گوید " یک حرف می تواند ملتی را خوشبخت یا نابود می کند " .
    بسیاری از روابط به دلیل حرف های نابجا گسسته می شوند . وقتی یک زوج خیلی صمیمی می شوند دیگر ادب و احترام را فراموش می کنند .. ما بدون توجه به اینکه ممکن است حرفی که می زنیم طرف را برنجاند هرچه می خواهیم می گوئیم .
    یکی از دوستان و همسر میلیونرش از کارگاه ساختمانی بازدید می کردند . یک کارگر که کلاه ایمنی به سر داشت آن زن را دید و فریاد زد
    - مرا به یاد میاوری ؟ من و تو در دوران دبیرستان با هم دوست صمیمی بودیم
    در راه بازگشت به خانه شوهر میلیونر به طعنه گفت :
    - شانس آوردی که با من ازدواج کردی . وگرنه زن یک عمله و کارگر شده بودی
    همسر پاسخ داد ..
    - بر عکس تو باید قدر ازدواج با من را بدانی . وگرنه اون الان میلیونر بود ، نه تو در اکثر مواقع چنین بگو مگوهایی تخم یک رابطه بد را می کارد . مثل یک تخم مرغ شکسته ، که دیگر نمی توانی آن را به شکل اول در بیاوری

    =============================
    282320_18vQ3CMB.jpg
    صبور باش
    این داستانی حقیقی است که در این ایالت اتفاق افتاده .
    مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به وانت نوی خود بیندازد و کیف کند
    ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات یک چکش
    رنگ براق ماشین را نابود می کند .
    مرد بطرف پسرش دوید ، او را از ماشین دور کرد و
    با چکش دست های پسر بچه را برای تنبیه او خرد و خمیر کرد .
    وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند .
    هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند
    اما مجبور شدند انگشتان هر دو دست کودک را قطع کنند .
    وقتی که کودک به هوش آمد و باندهای دور دست هایش را دید با حالتی مظلوم پرسید
    - انگشتان من کی در میان ؟
    پدر به خانه برگشت و خودکشی کرد .

    دفعه دیگری که کسی پای شما را لگد کرد و یا خواستید از کسی انتقام بگیرید
    این داستان را به یاد آورید .
    قبل از آنکه با کسی که دوستش می دارید صبر خود را از دست بدهید
    کمی فکر کنید .
    وانت را می شود تعمیر کرد .
    انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان ترمیم کرد .
    در بسیاری از موارد ما تفاوت بین شخص و عملکرد او را متوجه نمی شویم .
    ما فراموش می کنیم که بخشیدن با عظمت تر از انتقام گرفتن است .



    مردم اشتباه می کنند
    ما هم مجاز هستیم که اشتباه کنیم
    ولی تصمیمی که در حال عصبانیت می گیریم
    تا آخر عمر دامان ما را می گیرد .

    =============================



    Hossein و Shojaee این را میپسندند
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  6. #26
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6
    و خدایی که در این نزدیکیست...
    فایل پیوست 270
    مردي در عالم رويا فرشته اي را ديد كه در يك دستش مشعل و در دست ديگرش سطل آبي گرفته بود و در جاده اي روشن و تاريك راه ميرفت.مرد جلو رفت و از فرشته پرسيد:اين مشعل و سطل آب را كجا مي بري؟ فرشته جواب داد:مي خواهم با اين مشعل بهشت را آتش بزنم و با اين سطل آب،آتش هاي جهنم را خاموش كنم.آن وقت ببينم چه كسي واقعا خدارا دوست دارد!

    مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند. ولی آنانرا ببخش،
    اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم میکنند ولی مهربان باش.اگر شریف و درستکار
    باشی فریبت می دهند ولی شریف و درستکار باش. نیکی های امروزت را فراموش می کنند ولی
    نیکوکار باش.در نهایت میبینی که هر آنچه هست همواره میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم....
    .....
    الهی چه بی صدا و گسترده میبخشی و ما چه حسابگرانه تسبیح میگوییم...
    شرمسارم از درگاهت.... خودت برایم دعا کن.....
    فایل پیوست 271

    یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
    عشق، آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود
    گفت: یا رب ازچه خارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای
    خسته ام زین عشق،دل خونم مکن من که مجنونم،تو مجنونم مکن

    مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو،من نیستم
    گفت: ای دیوانه لیلایت منم در رگت پیدا و پنهانت منم
    سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی....
    گاهی چقدر غافلیم از حضورش و چقدر دیر می فهمیم بودنش را در ثانیه ثانیه عمرمان....
    بیایید کمی به خودمان بیاییم تا از حضورش لذت ببریم........
    خدایا مبادا فراموشم کنی، چرا که به وجودت سخت نیازمندم....
    فایل پیوست 273

    خداراشکر میکنم.............

    دنبالش می گردی؟ خسته شدی؟ پس بدان ما خدا را گم میکنیم..... در حالی که او در کنار نفسهای ما جریان دارد....... خدا همراه همیشگیه سختی ها و خستگیهای من و توست....

    خدا اغلب در شادیهای ما سهیم نیست و تنها زمانی که خسته و درمانده می شویم به سویش می رویم....

    تا به حال چند بار خوشیهایت را آرام و بی بهانه به او گفته ای؟ تا به حال به او گفته ای که چقدر خوشبختی؟؟؟ که چقدر همه چیز خوب و زیباست؟ که چه خوب که او هست؟؟

    خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد/به عشق ایمان دارم حتی اگر آنرا حس نکنم/به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد..... تا خدا هست جایی برای نا امیدی نیست.....



    0000MY_DEAD_PLANT.jpg

    دلم گرفته از اين روزها دلم تنگ است
    ميان ما و رسيدن هزار فرسنگ است
    مرا گشايش چندين دريچه کافي نيست
    هزار عرصه براي پريدنم تنگ است
    اسير خاکم و پرواز سر نوشتم بود
    فرو پريدن و در خاک بودنم ننگ است
    چگونه سر کند اينجا ترانه خود را
    دلي که با تپش عشق او هماهنگ است؟
    هزار چشمه فرياد در دلم جوشيد
    چگونه راه بجويد که روبروسنگ است
    مرا به زاويه باغ عشق مهمان کن
    در اين هزاره فقط عشق, پاک و بي رنگ است

    هر شب نگرانی هایم را به خدا وا می گذارم .او به هر حال تمام شب بیدار است...
    خدا دعای ما را می فهمد، حتی وقتی کلمه ای برای گفتنش پیدا نمی کنیم....
    به چشمهاي خود دروغ نگوييم خدا ديدني است , خدا تنها حقيقتي است كه نمي شود انكارش كرد...
    هر جا محبت باشد، خدا هم هست
    خدا در قلب توست و تو در بیابان ها به دنبالش می گردی
    .هر چه روح به خدا نزدیکتر باشد، آشفتگی اش کمتر است
    .زيرانزدیک ترین نقطه به مرکز دایره، کمترین تکان را دارد
    هر اتفاقی که می افتد، چه کوچک چه بزرگ، وسیله ای است
    . که خدا با ما حرف بزند و هنر زندگی دریافت این پیام هاست

    خدايا با انكه گناهانم بسياراست و من شرمنده ام,اما باز به درگاهت اميدوارم ,كه فضل تو بسيارتر ازضعف و گناه من است.... كه خود فرمودي:
    انگاه كه دوست داري همواره كسي به يادت باشد به ياد من باش كه من هميشه به ياد توام
    (سوره ي بقره ايه 152 )


    d74228b63aaa437ca70de6d84743b59f.jpg

    آقا اجازه مبحث امروز ما خداست

    توضيح مي دهيد که جاي خدا کجاست؟

    قرآن نوشته او همه جا هست و مادرم

    اصرار مي کند که کمي قبله سمت راست

    من جمعه مي روم لب دريا ، کنار آب

    آنجا نماز جمعه زلالست ، بي رياست

    کاج هميشه سبز که بيرون مدرسه

    استاد درس ديني و قرآن بچه هاست

    آقا شما حقيرتريد از سؤال من

    اين درس ، نان خشک سر سفره ي شماست

    من ساکتم ، دبير به من صفر مي دهد

    شاگرد تنبلي که حواسش پي خداست...




    ویرایش توسط F.Farzanegan : 29th March 2012 در ساعت 03:03 PM
    Hossein و Shojaee این را میپسندند
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  7. #27
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6
    خدا آفریدگار بود و دوست داشت بیافریند

    زمین را گسترد
    و دریاها را با اشکهایی که در تنهایی اش ریخته بود پر کرد
    و کوههای اندوهمندش را که در یگانگی دردمندش
    بر دلش توده گشته بود بر پشت زمین نهاد
    و جاده ها را که چشم به راهیهای بیسو
    و بی سرانجامش بود بر سینه ی کوهها و صحراها کشید
    و از کبرییایی بلند و زلالش آسمان را بر افراشت
    و دریچه ی همواره بسته ی سینه اش را گشود
    و آههای آرزومندش را که در آن از ازل به بند بسته بود
    در فضای بیکران جهان رها ساخت
    با نیایشهای خلوت آرامش سقف هستی را رنگ زد
    و آرزوهای سبزش را در دل دانه ها نهاد
    و رنگ نوازشهای مهربانش را به ابرها بخشید
    و از این هرسه ترکیبی ساخت و بر سیمای دریاها پاشید
    و رنگ عشق را به طلا ارزانی داد
    و عطر خوش یادهای معطرش را در دهان غنچه های یاس ریخت
    و بر پرده ی حریر طلوع سیمای زیبا و

    خیال انگیز امید را نقش کرد
    و در ششمین روز سفر تکوینی اش را به پایان برد
    و با نخستین لبخند هفتمین سحر بامداد حرکت را آغاز کرد
    "دکتر شریعتی"

    4paoo54x6mce7zq7rm7.jpg
    عشقبازی به همین آسانی است...
    که گلی با چشمی

    بلبلی با گوشی

    ...رنگ زیبای خزان با روحی

    ...نیش زنبور عسل با نوشی

    کارهمواره باران با دشت

    برف با قله کوه

    رود با ریشه بید

    باد با شاخه و برگ

    ابر عابر با ماه

    چشمه ای با آهو،برکه ای با مهتاب

    و
    نسیمی با زلف
    دو کبوتر با هم

    وشب و روز و طبیعت با ما
    عشقبازی به همین آسانی است.......







    ویرایش توسط F.Farzanegan : 29th March 2012 در ساعت 03:10 PM
    Hossein این نویسه را میپسندد.
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  8. #28
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6
    0_221231001316115678_naznetir.jpg

    آسمان را بنگر که بعد صدها شب و روز
    مثل آن روز نخست گرم و آبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
    یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان ، نه شکست و نه گرفت !
    بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
    و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت
    تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست
    ماه من غصه چـــــرا ؟
    تو مرا داری و من هر شب و روز آرزویم همه خوشبختی توست !
    ماه من! دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
    کار آن هایی نیست که خدا را دارند...
    ماه من! غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید
    یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
    با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست !
    او همانی است که در تارترین لحظه شب راه نورانی امید نشانم می داد...
    او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد همه زندگی ام غرق شادی باشد...
    ماه من! غصه اگر هست بگو تا باشد معنی خوشبختی بودن اندوه است...
    این همه غصه و غم این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه میوه یک باغند
    همه را با هم و با عشق بچیــن...
    ولی از یاد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا
    و در آن باز کسی می خواند: که خدا هســـت، خدا هســـت
    و چــــــرا غصه؟ چـــــرا ؟



    Shojaee این نویسه را میپسندد.
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  9. #29
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6

    ef10cc40df367bf7107d2c279377a62f-300.jpg
    لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم می‌خواهی به آن خانه برگردی یا نه ؟!

    لازم است گاهی از مسجد ، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا حقیقت ؟!

    لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی ، فکر کنی که چه‌قدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است ؟

    لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی ، گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را بی‌خیال شوی ،

    با خانواده ات دور هم بنشینید ، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی

    و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری واز خود بپرسی

    که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم... آیا ارزشش را داشت ...؟!

    زیبائی در فراتر رفتن از روزمره‌ گی‌هاست



    Shojaee و hamid این را میپسندند
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  10. #30
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6
    %20_1_~1.JPG

    وقتی کسی تو را فقط "یکی دیگر" بحساب می آورد اجازه نده همان شخص بصورت اولویت در زندگی تو در بیاید
    رابطه وقتی در بهترین حالت است که متعادل باشد


    هیچگاه سعی نکن خودت را برای کسی توصیف کنی.
    زیرا مردمی که تو را دوست دارند نیازی به این کار ندارند
    و آنها که از شما بدشان می آید حرفت را باور نمی کنند


    وقتی دائم می گوئی که کار داری هرگز از کار کردن رهایی پیدا نمی کنی
    وقتی دائم می گوئی وقت ندارم هرگز وقت آزاد پیدا نمی کنی
    وقتی دائم می گوئی این کار را فردا انجام خواهم داد هرگز آن فردا فرا نمی رسد

    ما کسانی که ما را دوست دارند به گریه می اندازیم
    برای کسانی گریه می کنیم که برای ما ارزشی قائل نیستند
    و ما نگران کسانی هستیم که هرگز بخاطر ما اشکی نمی ریزند
    این حقیقت زندگی است. عجیب است، ولی واقعی
    حال که حقیقت را دانستی بدان که هرگز برای دگرگون شدن دیر نیست


    وقتی در حال خوشی هستی قول به کسی نده
    وقتی غمگینی به کسی پاسخ نده
    و وقتی عصبانی هستی تصمیم نگیر.
    همیشه دو بار فکر کن.... و درست عمل کن


    زمان مانند یک رودخانه است. هرگز نمی تونی به یک آب دو بار دست بزنی.
    زیرا آن جریان آبی که از مقابل تو گذشت دیگر باز نمی گردد
    از هر لحظه زندگیت لذت ببر



    اول می مردم برای اینکه دبیرستان را تمام کرده و به دانشگاه وارد شوم، و سپس می مردم برای اینکه دانشگاه را تمام کرده و به کاری مشغول بشوم، بعد می مردم برای اینکه ازدواج کنم و صاحب فرزند بشوم، بعد می مردم برای اینکه فرزندانم زودتر بزرگ شوندو من بتوانم به کار خود برگردم، و در این هنگام می مردم برای اینکه بازنشسته بشوم.
    حالا دارم می میرم و ناگهان متوجه شدم که فراموش کردم زندگی کنم.
    خواهش می کنم اجازه ندهید چنین بلائی بر سر شما بیاید. قدر موقعیت فعلی خودتان را بدانید و از هر روز لذت ببرید.


    عذر خواهی
    معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است.
    معذرت خواهی یعنی اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره.

    دکتر علی شریعتی
    دیشب که نمیدانستم به کدام یک از دردهایم بگریم ، کلی خندیدم.

    خط تیره
    معلم میدانست فاصله ها چه به روزمان می اورند که به خط فاصله میگفت : خط _ تیره

    حق انتخاب
    به خاطر سه چیز هیچگاه کسی را مسخره نکنید : چهره،والدین(پدرومادر) و زادگاه
    چون انسان هیچ حق انتخابی در مورد آنها ندارد.

    رابطه ما انسانها با پدر و مادر !!!
    تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم"
    تو ۱۰ سالگی " ولم کنین "
    تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
    تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون"
    تو ۲۵ سالگی " حق با شما بود"
    تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم "
    تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"
    تو ۷۰ هفتاد سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن

    تولد و زندگی
    تولد انسان
    مثل روشن شدن کبریتی است
    ومرگش خاموشی آن
    بنگر در این فاصله چه کردی

    روزگارا
    روزگارا : تو اگر سخت بمن میگیری ! باخبر باش ، که پژمردن من آسان نیست!

    فلسفه زندگی
    فلسفه زندگی انسان امروز در این جمله خلاصه می شود : فدا کردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی..

    دلقک
    مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد.
    دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست ، اینقدر میخنداندت تا غمت یادت برود .

    مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم


    ویرایش توسط F.Farzanegan : 27th April 2012 در ساعت 09:43 AM
    Hossein, Shojaee و Pouya این نویسه را میپسندند.
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






 

 
صفحه 3 از 5 اولیناولین 12345 آخرینآخرین

کاربران برچسب خورده در این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  


Powered by vBulletin
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Content Relevant URLs by vBSEO 3.6.0
Persian Language By Ustmb.ir
این انجمن کاملا مستقل بوده و هیچ ارتباطی با دانشگاه علوم و فنون مازندران و مسئولان آن ندارد..این انجمن و تمامی محتوای تولید شده در آن توسط دانشجویان فعلی و فارغ التحصیل ادوار گذشته این دانشگاه برای استفاده دانشجویان جدید این دانشگاه و جامعه دانشگاهی کشور فراهم شده است.لطفا برای اطلاعات بیشتر در رابطه با ماهیت انجمن با مدیریت انجمن ارتباط برقرار کنید
ساعت 07:07 AM بر حسب GMT +4 می باشد.