در اینجا میخوام یکسری شبهات که در رابطه با محرم و عزاداری ها بعضا مطرح میشه جوابهاش رو بزارم .
بصورت سوال جواب قرار میدم امیدوارم که مفید باشه برای دوستان .
شبهه :عزاداري و قمه و سينه زني تا كي ادامه خواهد داشت و فايده اش چيست؟ چرا براي مانند همزه و بلال و سميه و ... كه در راه اسلام شهيد شدند، ما عزاداري نمي كنيم؟
جواب :قيام امام حسين (عليه السلام) از چند جهت حائز اهميت است. قيام امام حسين (عليه السلام) براي نجات دين بود و مبارزه با كساني كه هدفشان نابودي اسلام و دين بود؛ بطوريكه متفكر مسيحي معاصر در كتاب الحسين في فكرة المسيحية مي گويد:اسلام اگرچه با آمدن رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ظهور پيدا كرد، ولي بقاي اسلام بستگي داشت به قيام امام حسين (عليه السلام).
يعني منِ مسيحي، برداشتم از قيام امام حسين (عليه السلام) اين است. و از طرفي شهادت مظلومانه امام حسين (عليه السلام) و اهل بيتش در كربلاء هر انساني را به تأثر وا مي دارد. حتي آقاي ويل دورانت كه مورخ آمريكائي است، وقتي قضاياي كربلاء را بررسي مي كند، آنچنان تحث تأثير قرار مي گيرد، از يزيد و لشكريانش به عنوان پست ترين و قسي ترين افراد نام مي برد. حتي اين تعبير در ذهنم هست كه مي گويد:
اگر كساني بخواهند عمل يزيد را نسبت به امام حسين (عليه السلام) يا نسبت به امام سجاد (عليه السلام) يا علي اكبر (عليه السلام) يا حضرت عباس (عليه السلام) توجيه كنند، ولي اين جنايت لشكريان يزيد را نسبت به طفل شيرخواه امام حسين (عليه السلام)، كه نه قدرت دفاع داشت و نه توان مقاومت داشت و به آن صورت دلخراش شهيد كردند، هر انساني را متأثر مي كند، و نفرين خود را بايد نثار اين افراد كند.
خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از همان ولادت امام حسين (عليه السلام) در رابطه با شهادت امام حسين (عليه السلام) متأثر بوده و اين را مورخان أهل سنت در مقتل خوارزمي و مجمع الزوائد هيثمي و ... نقل كرده اند؛ حتي روايتي را از ام سلمه نقل مي كنند كه مي گفت:
از ابو امامه روايت شده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به همسرانش فرمود : مواظب باشيد كارى نكنيد كه حسين مرا به گريه درآوريد ! آن روز كه نوبت ام سلمه بود و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در خانه او تشريف داشت .
جبرئيل نازل شد . حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله به اتاق رفت و به امّ سلمه سپرد كه : مواظب باش كسى وارد اتاق نشود . حسين عليه السلام آمد و همين كه چشمش به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله افتاد ، مىخواست داخل اتاقش شودكه ام سلمه او را گرفت و به سينه چسبانيد . امام حسين عليه السلام گريست و وى سعى مىكرد تا او را از گريه باز دارد ؛ ولى گريه حسين عليه السلام شدت يافت و ام سلمه او را رها كرد و به اتاق حضرت صلّى اللّه عليه و آله داخل گشت و روى دامان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نشست .
جبرئيل به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خبر داد كه در آينده نزديك ، امت تو همين فرزندت را به شهادت مىرسانند . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از سخن «جبرئيل» به شگفت آمد و فرمود : آن ها در حالي كه به من ايمان دارند ، فرزندم را شهيد مىكنند ؟ ! جبرئيل گفت : آرى ! آن ها وى را شهيد مىنمايند .
در حالي كه جبرئيل مشتى خاك به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىداد ، گفت : اين خاك از همان سرزمينى است كه در آن به شهادت مىرسد .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در حاليكه بسيار اندوهناك بود حسين عليه السلام را به بغل گرفت و از خانه بيرون رفت . ام سلمه گويد : پنداشتم از آن كه حسين عليه السلام را اجازه دادهام تا وارد منزل شود ، ناراحت شده است ، براى همين عرض كردم : يا نبى الله ! جانم فداى شما ، خود شما به ما (همسران) توصيه كرده بوديد كه كارى نكنيد حسين من بگريد و از سوى ديگر دستور داده بوديد اجازه ندهم تا كسى بر شما وارد شود و بالاخره چاره نداشتم و به حسين عليه السلام اجازه ورود دادم . پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله چيزى نگفت تا اينكه نزد اصحاب خود رسيد . آنان در مكانى نشسته بودند . حضرت فرمود : امت من ، اين فرزندم را شهيد مىكنند
مجمع الزوائد ، الهيثمي ، ج 9 ، ص 189 و المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 8 ، ص 285 – 286 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 190 – 191 و ترجمة الإمام الحسين (ع) ، ابن عساكر ، ص 245 – 246 و ... .
یا
ام الفضل دختر حارث روزى حضور رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شرفياب شده عرضه داشت ديشب خواب وحشتناكى ديدم . آن حضرت فرمود : خواب خود را بگو . عرضه كرد خواب عجيبى است كه از اظهار آن خوددارى مىكنم . فرمود : در عين حال باز هم خوابت را نقل كن . عرض كرد : در خواب ديدم مانند آن كه قطعه از بدن شما جدا شد و در دامن من افتاد . رسول خدا فرمود : خواب بسيار خوبى ديدى . به زودى فاطمه (عليها السلام) فرزندى خواهد آورد و آن فرزند در دامن تو خواهد بود و چون حسين (عليه السلام) متولد شد آن حضرت در دامن من قرار گرفت .روزى همچنان كه حسين (عليه السلامم) در دامن من بود به ر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) وارد شدم . حضرت نگاهى به حسين نمود و ديدگانش اشك آلود شد . عرضه داشتم پدر و مادرم فداى شما باد چرا گريستيد ؟ فرمود : هم اكنون جبرئيل بر من نازل شد و خبر داد امت من به زودى همين فرزند مرا شهيد مىكنند و خاكى از خاك سرخ رنگ او براى من آورد .
المستدرك ، الحاكم النيسابوري ، ج 3 ، ص 176 – 177 و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 196 – 197 و البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 6 ، ص 258 و ...
یا
وقتي امام حسين (ع) بدنيا آمد، رسول اكرم (ص) وقتي بر قنداقه امام حسين (ع) آمد، نگاهي كرد و قطرات اشكش جاري شد؛ خواهر أسماء بنت عميس عرض كرد: يا رسول الله چرا گريه مي كني؟ رسول اكرم (ص) فرمود: اين فرزندم را تقتله الفئة الباغية من أمتي، گروه ستمكار و ياغي از أمتم خواهند كشت او را، و لا أنالهم الله شفاعتي. خداوند شفاعت من را به اينها قسمت نكند.
مقتل الحسين خوارزمي، ج1، ص88 - ذخائر العقبي طبري، ص119.
یا
خود أم المؤمنين عايشه قضيه اي را مشابه اين نقل مي كند كه رسول اكرم (ص) آقا امام حسين (ع) را بغل كرد و گريه فرمود و مي گويد: من عرض كردم يا رسول الله چرا گريه مي كنيد؟ عين همين قضيه را مطرح كرد و فرمود:
و إن أمتي ستفتن بعدي.
أمت من بعد از من گرفتار امتحان خواهند شد.
و بعد جبرئيل مي گويد:
إن إبني الحسين يقتل بعدي بأرض الطف.
در سرزمين طف، حسين تو را مي كشند.
مجمع الزوائد هيثمي، ج9، ص188 – معجم كبير طبراني، ج3، ص107
حال سوال اینجاست که ایا پیامبر نعوذ به الله گریه های بیهوده کرده است یا طرز تفکر این شبهه افکنان درست نمیباشد ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)