آنچه که ما در تعلیم و تربیت انجام می‌دهیم، نمایش تفاوت‌هاست. اگرچه می‌توانیم بکوشیم تا به نظراتی دست یابیم که در مورد همۀ کودکان باشد و در هر زمان و موقیعتی صدق کند؛ اما کوشش ما به جایی نخواهد رسید؛ چرا که این امر غیرممکن است. در عوض می‌کوشیم از نظراتی استفاده کنیم که در مورد بیشتر کودکان، اکثر مواقع و در بیشترشرایط و موقیعت‌ها صدق کند. هدف ما این است که این تفاوت‌های نظری را در عمل، مشخص‌تر کنیم. «واقیعت این است که در مورد مشکلات مدیریت کلاس راه‌حلی جهان شمول وجود ندارد و تعداد قانون‌های ما در این باره بسیار اندک است» (هانسن 1979، ص 41) و پذیرفتن این واقیعت نیز در واقع پذیرفتن نوعی زیستن است که معلمان دارند.
بنابراین بحث بر سر نظریه یا تکنیکی نیست که دربارۀ همه دانش‌آموزان کارایی داشته باشد؛ بلکه پذیرفتن واقیعت یاد شده دربارۀ مدیریت کلاس است. به هرحال، نظرات و راهبردهایی وجود دارند که بهتر از انواع دیگر عمل می‌کنند. حال اگر بخواهیم پیرامون این نظرات بحث کنیم، باید موارد استثنایی را هم بپذیریم. آنچه در این حالت رخ می‌دهد، این است که قوانین ما در مورد اکثر دانش‌آموزان موفق عمل می‌کند. از این دیدگاه اکثر دانش‌آموزان در حال انجام وظیفه‌های خود هستند؛ بنابراین توجه شما را کمتر جلب می‌کنند. اکنون شما می‌توانید به کوشش‌های خود در دو زمینه جهت دهید: یا بر روی موارد استثنایی کار کنید و یا کمک‌هایی را که دیگران توانایی انجا آن را دارند و شما ندارید، بشناسید و از آنان کمک بخواهید.
ضروری است بدانید چه کمکی می‌توانید به کودک بکنید و چه کمکی را نمی‌توانید. آنچه را که می‌توانید، انجام دهید. سپس در مورد دانش‌آموزانی که نمی‌توانید به آنان کمک کنید، در جست و جوی کمک برآییم! این نشانۀ ضعف نیست، بلکه کاری تخصصی است.
بانک فایل پژوهشی معلمان

موضوعات مشابه: