71نفر پسندیدند
-
9th September 2011 04:14 PM
#1
کاربر عادی
مشاعره
من میخوام شروع کننده یک مشاعره باشم. امیدوارم دوستان هم همراهی کنن
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
دال بدین
-
9th September 2011 04:21 PM
#2
مدیر بازنشسته
پایه م اساسییی
دوش مرا حال خوشی دست داد ** سینه ی مارا عطشی دست داد
دال بده.........
رازی است در سادگی، که همگان نمیدانند
-
9th September 2011 04:23 PM
#3
مدیر بازنشسته
نوشته اصلی توسط
freshte
دوش مرا حال خوشی دست داد ** سینه ی مارا عطشی دست داد
دال بده.........
در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان، میعادی دارد....
دال بدین....
ویرایش توسط NIIT : 9th September 2011 در ساعت 04:25 PM
-
9th September 2011 04:36 PM
#4
کاربر عادی
نوشته اصلی توسط
NIIT
در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان، میعادی دارد....
دال بدین....
دانی که شمع و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تکفیر میکنند
-
9th September 2011 04:40 PM
#5
مدیر بازنشسته
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
داااااااااااااااااااااال
رازی است در سادگی، که همگان نمیدانند
-
9th September 2011 04:45 PM
#6
کاربر عادی
نوشته اصلی توسط
freshte
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
داااااااااااااااااااااال
در نهان خانه جانم
گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
-
9th September 2011 04:46 PM
#7
مدیر بازنشسته
[
نوشته اصلی توسط
nobody
در نهان خانه جانم
گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان میکنم ویرانه ای را ....
الف...
ویرایش توسط NIIT : 9th September 2011 در ساعت 04:48 PM
-
9th September 2011 05:00 PM
#8
کاربر عادی
نوشته اصلی توسط
NIIT
[
من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان میکنم ویرانه ای را ....
الف...
امروز منم که راهی کوی توام
امید وصال میکشد سوی توام
تا دست رسد شبی به گیسوی توام
می آیم و آشفته تر از موی توام
-
9th September 2011 05:02 PM
#9
مدیر بازنشسته
نوشته اصلی توسط
NIIT
من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان میکنم ویرانه ای را ....
الف...
از این زندان خامش پربگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
ز من بگذر که من مرغی اسیرم...
میم بدین...
-
9th September 2011 05:04 PM
#10
کاربر عادی
نوشته اصلی توسط
NIIT
از این زندان خامش پربگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
ز من بگذر که من مرغی اسیرم...
میم بدین...
ببخشید که طولش دادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
علاقه مندی ها (Bookmarks)
علاقه مندی ها (Bookmarks)
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن
Powered by vBulletin
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Content Relevant URLs by vBSEO 3.6.0
Persian Language By Ustmb.ir
این انجمن کاملا مستقل بوده و هیچ ارتباطی با دانشگاه علوم و فنون مازندران و مسئولان آن ندارد..این انجمن و تمامی محتوای تولید شده در آن توسط دانشجویان فعلی و فارغ التحصیل ادوار گذشته این دانشگاه برای استفاده دانشجویان جدید این دانشگاه و جامعه دانشگاهی کشور فراهم شده است.لطفا برای اطلاعات بیشتر در رابطه با ماهیت انجمن با مدیریت انجمن ارتباط برقرار کنید
ساعت 09:18 PM بر حسب GMT +4 می باشد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)