2نفر پسندیدند
-
1
ارسال توسط Shojaee
-
1
ارسال توسط Hossein
-
26th September 2011 01:52 PM
#1
مدیر بازنشسته
چرا صادق هدایت خود کشی کرد ؟!
چرا صادق هدایت خود کشی کرد ؟!
هدایت در آخرین سفر خود به خارج از کشور، با امید فراوانی قدم به پاریس می گذارد تا از فضای خفه کننده ایران دور شده و بقیه عمر را به دور از لکاته ها و خنزرپنزری ها بگذراند.
وی همچنین امیدوار بود کتابهای خود را در فرانسه چاپ نموده و به شهرت و جایگاهی که لایق آن است برسد و با درآمد حاصل از آن زندگی ای مستقل، که در آن که زیر دین خانواده اش نباشد، تشکیل دهد.
او با ویزای پزشکی دو ماهه و با عنوان بیمار روحی برای معالجه عازم پاریس می شود و اگر چه از این موضوع بسیار دلخور بود، اما به خاطر امیدی که به نتایج این سفر داشت، زیر بار مسافرت به دلیل درمان روانی می رود.
اما در پاریس دوستش حسن شهید نورائی که در چاپ کتابهای هدایت کمک زیادی به او می کرد در بستر بیماری بود و کاری از دستش ساخته نبود.
هدایت حتی به دنبال ویزا برای رفتن به ژنو یا لندن بود تا نزد دوستان خود یعنی جمالزاده یا فرزاد برود، اما موفق به اخذ این ویزا نمی شود.
مدت مرخصی کم کم رو به اتمامبود و اگر هدایت دست خالی، یعنی بدون مدارک پزشکی مربوط به درمان بیماری روانی اش، به تهران بازمی گشت، شغل خود را در دانشکده هنرهای زیبایی از دست می داد و از دست رفتن شغل هم یعنی بی پولی و هدایت پیش از پیش سربار خانواده اش می شد؛ وضعیتی که هدایت از آن متنفر بود.
در دوران اقامت هدایت در پاریس، حال شهیدنورائی هم روز به روز وخیم تر شد و این بر مشکلات هدایت می افزود.
اما تیر خلاص را ترور رزم آرا به هدایت زد. رزم آرا در تهران ترور می شود و امید هدایت به سفارت ایران در پاریس، که قبل از ترور رزم آرا به واسطه نسبت خانوادگیش با وی ،هدایت را بسیار تحویل می گرفتند و احتمال آن بود که کار اقامتش را ردیف کنند و اکنون دیگر جواب سلامش را هم به زور می دادند، نقش برآب شد.
ایده خودکشی که مدت زیادی با او بود، دوباره در ذهن و ضمیرش جان گرفت. به سراغ دوستش مصطفی فرزانه می رود تا پولی را که به وی سپرده بود، پس بگیرد.
پول کفن و دفن را جدا نمود و با مابقی آن خانه ای مجهز به گاز اجاره کرد و آدرسش را به هیچ ** جز یکی از دوستان دوره دبستان نمی دهد.
هدایت این دوست خود را به مهمانی مرگ دعوت کرد. هدفش این بود که جنازه اش بو نگیرد و از مرگش مطلع شوند.
ساعت ۹ شب ۱۹ فروردین ۱۳۳۰، این دوست هدایت به در خانه او می آید اما کسی در را نمی گشاید، تصمیم به بازگشت می گیرد اما از آنجا که هدایت فردی خوش قول بوده شکاک می شود و متوجه بوی گاز شده و در را باز کرده و با جنازه صادق هدایت مواجه می شود.
در کنار جنازه هدایت، کاغذی به چشم می خورد که روی آن نوشته بود: ” ما رفتیم و دل شما را شکستیم. همین. “
آرامگاه صادق هدایت در قطعهٔ ۸۵ گورستان پرلاشز، پاریس. (این سنگ مزار توسط خانواده اش در سال ۱۳۴۰ نصب شده است.)
موضوعات مشابه:
-
26th September 2011 02:14 PM
#2
مدیر بازنشسته
رازی است در سادگی، که همگان نمیدانند
-
26th September 2011 02:50 PM
#3
مدیر بازنشسته
نوشته اصلی توسط
freshte
جداا؟؟ جالب بود
آره منم نمیدونستم...برام جالب بود.بعد از اینکه خوندم ، گفتم اینجا بذارمش....
-
26th September 2011 03:30 PM
#4
با این همه نوشته هایی که یا در باره مرگ بود! یا مردن یا افسردگی و ... اصلا دور از انتظار نبود که خودشم یه روزی این بلا رو سر خودش بیاره!
بعضی از نوشته هاشو دوست دارم اما عمده مطالبی که ازش خوندم همش سیاه و تاریک بوده مضومونش! خیلی افسرده بود!
علاقه مندی ها (Bookmarks)
علاقه مندی ها (Bookmarks)
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن
Powered by vBulletin
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Content Relevant URLs by vBSEO 3.6.0
Persian Language By Ustmb.ir
این انجمن کاملا مستقل بوده و هیچ ارتباطی با دانشگاه علوم و فنون مازندران و مسئولان آن ندارد..این انجمن و تمامی محتوای تولید شده در آن توسط دانشجویان فعلی و فارغ التحصیل ادوار گذشته این دانشگاه برای استفاده دانشجویان جدید این دانشگاه و جامعه دانشگاهی کشور فراهم شده است.لطفا برای اطلاعات بیشتر در رابطه با ماهیت انجمن با مدیریت انجمن ارتباط برقرار کنید
ساعت 07:45 PM بر حسب GMT +4 می باشد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)