صفحه 2 از 2 اولیناولین 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 13 از مجموع 13
  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 May
    محل سکونت
    IRAN :D
    ارسال ها
    738
    تشکر
    1,825
    تشکر شده 1,056 بار در 493 پست
    نوشته های وبلاگ
    15
    غضنفر دو تا بلوك سيماني رو گذاشته بوده رو دوشش،‌ داشته مي‌برده بالاي ساختمون. صاحب‌كارش بهش ميگه: تو كه فرقون داري،‌ چرا اينا رو ميگذاري رو كولت؟! غضنفر ميگه: ‌اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذيت مي‌كرد
    حیف نون از دختره میپرسه اسمت چیه ؟ دختره میگه اسم من تو همه باغچه ها هست طرف میگه اهان فهمیدم شلنگه .
    به حیف نون می گن برو استخر شیرجه بزن تو آب، بعدش بیا بالا شامپو گلرنگ رو تبلیغ کن…
    خلاصه میره بالا و شیرجه میزنه، ولی از بخت بد سرش می خوره به کف استخر
    بعد از یه مدت بالاخره میاد بالا، رو می کنه به دوربین، می گه: می خوام سالاد درست کنم

    يه روزي يه نفر از يه غضنفر ميپرسه :آقا اين خيابون كجا ميره؟ غضنفر ميگه :
    والا من چهل ساله تو اين خياون زندگي ميكنم تا حالا نديدم جايي بره!

    به غضنفر ميگن بيا اينجا به انگليسي چي مي شه ؟ ميگه : کام هير.
    ميگن حالا برو اونجا به انگليسي چي ميشه ؟ ميگه: ميرم اونجا ميگم کام هير. . . !!!!

    نيروي انتظامي ميريزه خونه حیف نون، حیف نون با منقل مي‌پره تو استخر و داد ميزنه:
    از اينجا به بعدش به شما ربطي نداره، به نيروي دريايي ربط داره!

    آبادانیه می گه: دیشب آبادان زلزله 11 ریشتری اومد. رفیقش می گه :
    پس آبادان با خاک یکی شد دیگه ؟ آبادانیه می گه: بع، ولک، مگه بچه ها گذاشتن !

    غضنفر ميره مراسم ختم .هل ميشه نمیدونسته چی بگه!ميگه ببخشيدبابات مرد،شرمنده
    دختر تهرونیه ميره تعليم رانندگي ... ازش ميپرسند چطور بود ؟
    ميگه : بد نبود ! اما معلمش خيلي مذهبي بود.
    ميگن : واسه چي؟
    ميگه : والا من هر كاري ميكردم هر جايي ميپيچيدم ميگفت : يا اباالفضل ...يا حضرت عباس...يا امام حسين

    غضنفر پسرشو میفرسته دانشکده افسری، دوستاش بهش میگن: درس پسرت که خیلی خوبه بود، بهتر بود میگذاشتی دکتر یا مهندس بشه؟
    غضنفرمیگه: نه، آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!

    غضنفر تو ماشینش داشت رادیو پیام گوش می داد.
    رادیو میگه: یه نفر داره بزرگراه رو برعکس رانندگی می کنه.
    غضنفر میگه: آره! یکی دو نفر هم نیستن، همه دارن برعکس می یان‌!

    يك ژايني بعد از 15 سال به يك مورچه ياد ميده كه با چوب غذا بخوره بد اون رو مياره تو ميدان تا به مردم نشان بده مردم هم دور تادور ميايستن تا نگاه كنند غضنفر داشته از اونجا رد مي شده مي بينه همه عقب وايستادن و يك مورچه هم اون وسط هست ميره باپا مورچه رو له ميكنه ميگه اخه مورچه هم ترس داره

    رازی است در سادگی، که همگان نمی‌دانند

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 June
    محل سکونت
    گرگان
    ارسال ها
    1,170
    تشکر
    62
    تشکر شده 1,587 بار در 809 پست
    نوشته های وبلاگ
    49
    یارو میره خواستگاری، از دختره خوشش نمیاد، به بابای عروس میگه: ما میریم یه دور میزنیم، بر می‌گردیم !

    غضنفر میره کتابخونه کتابش رو پس میده… خانم کتابدار میگه: خوب کتابش جالب بود؟ میگه والا شخصیت زیاد داشت، داستان خاصی هم نداشت… کتابداره میگه: ای وای پس این شما بودین دفترچه تلفن منو برده بودین؟

    می دونی آماره ازدواج در چه حیوونی بیشتر است ؟ ………تو حلزون چون هم خونه داره هم ماشین

    مادره به بچش میگه : می دونم موهای خواهرت رو کشیدی شیطونه گولت زد. بچه هم میگه :آره ولی لگدی که تو دلش زدم ابتکار خودم بود

    از غضنفر می پرسن آرزوت چیه؟ میگه: دکتربشم از اتاق عمل بیام بیرون بگم: متاسفم

    غضنفر میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده. راننده میگه آقا این بلیط ماله آبادانه ! غضنفر میگه : کوکا چیشتو خوب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه!..

    دو تا غضنفر به هم می رسن. اولی می گه: جات خالی دیروز رفتم شکار هفت تا خرگوش چهار تا آهو سه تا شیر شکار کردم.
    دومی میگه: همش همین؟
    اولی می گه: بابا، آخه با یک تیر مگه بیشتر از اینم می شه؟
    دومی میگه : تازه تفنگم داشتی؟

    غضنفر میره تو یه کتابفروشی …. میگه : وولک پوستر مو رو داری ؟ ……….. کتابفروش میگه : نه …….. غضنفر می گه : وی ی ی تو هم تموم کردی ؟!!!

    معلم: فعل کشیدن را صرف کن. شاگرد: کشیدم کشیدی پاره شد!

    حیف نون سوار مترو می شه، تفنگ در میاره به راننده مترو می گه یالا برو دوبی!

    به بزه می گن چرا زنگولت صدا نمی کنه؟ می گه گذاشتمش رو ویبره!

    حیف نون می افته توی چاه، می گه خدا رو شکر تهش سوراخ نبود!

    دانش آموزی داشت سر کلاس چیزی می خورد، معلم پرسید چی می خوری؟ گفت: نمی خورم! آلو خشک رو گذاشتم توی دهانم تا خیس شه زنگ تفریح بخورم!

    تومراسم ختم بلندگو می گه: مرحوم وصیت کرده سیاه نپوشین. حیف نون داد میزنه: مرحوم بیخود کرده! ما به احترامش می پوشیم!

    خبرنگار از یه غضنفر میپرسه ، جمعیت آبادان چقدر هست؟ آبادانی در جواب میپرسه با حومه یا بدون حومه؟ خبرنگار میگه با حومه آبادانی میگه با حومه میشه هفتاد میلیون !!

    طرف باباش مى میره, بهش میگن مراسم میگیرى؟ میگه نه میریم مشهد.

    ضرب المثلهای به روز شده:1-سرش بو پیتزا سبزیجات میده .2- آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب.3-پرادو سواری دولا دولا نمیشه .4-پاتو از پارکتت درازتر نکن. 5- هری پاتر آخرش خوشه


  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 May
    محل سکونت
    IRAN :D
    ارسال ها
    738
    تشکر
    1,825
    تشکر شده 1,056 بار در 493 پست
    نوشته های وبلاگ
    15


    رازی است در سادگی، که همگان نمی‌دانند

 

 
صفحه 2 از 2 اولیناولین 12

کاربران برچسب خورده در این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  


Powered by vBulletin
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Content Relevant URLs by vBSEO 3.6.0
Persian Language By Ustmb.ir
این انجمن کاملا مستقل بوده و هیچ ارتباطی با دانشگاه علوم و فنون مازندران و مسئولان آن ندارد..این انجمن و تمامی محتوای تولید شده در آن توسط دانشجویان فعلی و فارغ التحصیل ادوار گذشته این دانشگاه برای استفاده دانشجویان جدید این دانشگاه و جامعه دانشگاهی کشور فراهم شده است.لطفا برای اطلاعات بیشتر در رابطه با ماهیت انجمن با مدیریت انجمن ارتباط برقرار کنید
ساعت 02:34 PM بر حسب GMT +4 می باشد.