نظرات وبلاگ

باید اعتراف کنم من نیز گاه به آسمان نگاه کرده ام..

دزدانه!

در چشم ستارگان.. نه به تمامی شان!

تنها بدانها که شبیه ترند به چشمان تو..

نفست چقدر شبیه
مردمک چشمم
دو دو... میزند
ترسیده ای!؟!؟!؟
خسته ای شبیه خودم؟
وهراسان شبیه ثانیه ها
سنگین مثل دقیقه ها
و ساعتهارا...
راستی قولهایت را به چه قیمت به عبور زمان فروخته ای؟
من هنوز کنار رد پای گذشته ایستاده ام
خودم را به خواب نبودنت میزنم
چشم هایم چقدر چرت میزنند
میان لالایی حقیقت
کجای این نبودنها
به بودنم میخندی!

چقدر خوب و روشن است نماي چشم هاي تو
نميرسد ستاره اي به پاي چشم هاي تو
به ماه خيره مي شوم ..........
دلم که تنگ ميشود براي چشم هاي تو
و هي مرور ميکنم نگاه اول تو را
اگر نمي رسد به من صداي چشم هاي تو
تو تاکه پلک مي زني به سجده ميرود دلم
به پيشگاه اعظم خداي چشم هاي تو
شبي خراب مي شود حصارهاي فاصله
و آب مي شود دلم به پاي چشم هاي تو

گاهی بهار ...
از همه فصل ها برایم سخت تر است
همه زیبایی ها را می بینم
اما ...
زیباترین زیبای دنیا که چشمان توست
فقط باید در خاطرم تجسم کنم

گاهی که دلم به اندازهء تمام غروبها می گیرد

چشمهایم را فراموش می کنم

اما دریغ که گریهء دستانم نیز مرا به تو نمی رساند

من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ **

مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست

و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد

و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند

با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست

از دل هر کوه کوره راهی می گذرد

و هر اقیانوس به ساحلی می رسد

و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد

از چهل فصل دست کم یکی که بهار است

مثل همیشه عالی بود...مرسی

چراا میشه غم ها واسه دنیای خاکی و عشق های خاکی نباشه میشه معنی و جلوه ی دیگه ای بهشون داد
..............

چقدر قشنگ بود...

غم ها واسه دنیای خاکی دیگه......اینم از اون حرفا بود....

ایشالله که غمتون برای دنیای خاکی نباشه

با تو از خاطره ها سرشارم
جشن نوروز تو را کم دارم
سال تحویل دلم می گیرد
با تو تا آخر خط بیدارم....