روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟
پَ نه پَ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتمگوشیم زنگ زده رو ویبره بود خواهرم میگه رو ویبره اس؟
میگم پـَـــ نــه پـَـــ تازگیا میخواد زنگ بزنه، زوور میزنه نمیتونه..!
روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟
پَ نه پَ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتمگوشیم زنگ زده رو ویبره بود خواهرم میگه رو ویبره اس؟
میگم پـَـــ نــه پـَـــ تازگیا میخواد زنگ بزنه، زوور میزنه نمیتونه..!
آرامش محصول تفکر نیست! آرامش هنر نیندیشیدن به انبوه مسائلیست که ارزش فکر کردن ندارد...
یارو واسه سرشماری اومده میپرسه: توی خونه اینترنت دارین؟
میگم بله! ...
بعد دوباره میپرسه: توی خونه کامپیوتر هم دارین؟
پَ نه پَ با جاروبرقی میریم توی اینترنت!
پارتي بوديم ... ملت اون وسط داشتن دستارو تکون ميدادن و ميرقصيدن ...
رفيقم ميگه دارن ميرقصن!؟
پَـــ نَ پَــــ اينجا گير افتادن! دارن براي هليکوپتر امداد دست تکون ميدن تا نجاتشون بده
رفتيم واسه عروسي باغ اجاره کنيم ... يارو ميگه جاي امن ميخاي ؟
پَـــ نَ پَـــ يه باغ بده تجاوز خورش خوب باشه مهمونا روش حساب کردن !
بابام با چکش به جاي ميخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پايين ...
تازه ميپرسه خورد به دستت؟
پَـــ نَ پَـــ ياد گل خداداد عزيزي به استراليا افتادم، ديگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلي بود عجب گلي
يارو با موتور زده بهم ....خوردم زمين سرم شکسته داره خون مياد اومده ميگه سرت داره خون مياد؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ من خودنويسم جوهرم پس داده
تو خيابون با دوستم داشتم راه مي رفتم، يارو موتوريه گوشيمو از دستم قاپيد
دوستم گفت گوشيتو دزديد؟ گفتم پـَـــ نَ پـَــ برد سيستم عاملشو آپديت کنه فردا مياره
به داداشم ميگم سر رات داري مياي يه ليوان ابم بيار بهم ميگه تشنته ميگم:پـَـَـ نَ پـَـَـــ من آن گلبرگ مغرورم که مي ميرم ز بي آبي ولي با منت و خواري پي شبنم نمي گردم
رفتم مرغ فروشي به فروشنده ميگم بال دارين، ميگه بال مرغ؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپيما، چندتا کوچه پايين تر سقوط کرديم ميخوام درستش کنم
دختره داره غرق ميشه ميگم دستتو بده به من ميگه مي خواي نجاتم بدي؟!
پَـــ نَ پـَـــ ميخوام واست لاک بزنم!
زنگ زدم عکاسي نوبت بگيرم واسه عکس گرفتن ، دختره گوشي رو برداشته ، ميگم ببخشيد خانم امروز وقت خالي کي داريد ؟ ميگه واسه عکس گرفتن ؟ پَـــ نَ پَـــ واسه اينکه با خونواده خدمت برسيم !!! بعد ميخنده ميگه 6 وقت داريم . بهش ميگم قبل از 6 هم کسي نوبت داره ؟ ميگه پَـــ نَ پَــــ امروز رو کلا واسه شوهر آيندم خالي کردم .
به بابام ميگم تلويزيونو بزن کانال دو ... ميگه روشنش کنم ؟
پَـــ نَ پَــــ تو بزن دو ... من هُل ميدم روشن شه ....
دارم به خواهر زادم ديکته ميگم ... رسيده آخر خط ميگه دايي برم سر خط ؟!
پَ نـــ پَ بقيشو رو فرش بنويس !
رازی است در سادگی، که همگان نمیدانند
مأمور بنده خدا آمده دم در سوالهایی میکنه که نمونه ای از سوالهایی که ازم پرسید رو براتون مینویسم که ببینید حق با من بود یا نه. بعد ببینید.
تصور کنین. طبقه پنجم یک برج ۱۵ طبقه.
مامور سرشماری: منزل شما به آب لوله کشی مجهز هست؟
من: «پ نه پ»، چاه داریم توی زیرزمین با دلو آب میکشیم میاریم بالا.
مامور سرشماری: این که توی قسمت فرزند نوشتین دخترتونه؟
من: «پ نه پ»، دختر همسایمونه، من چون عقده بابا بودن دارم، روزا میاد اینجا من ادای باباشو در میارم.
مامور سرشماری: آیا شما شهرنشین هستین؟
من: «پ نه پ»، اینجا برره ست، ما تابلوش رو عوض کردیم گذاشتیم الهیه.
مامور سرشماری: سرویس بهداشتی داخل منزل هست؟
من: «پ نه پ» هر کی هرجا دلش خواست خودش رو ول میکنه
مامور سرشماری: پنجره نورگیر داخل منزل هست؟
من: «پ نه پ»، تمامش رو گل گرفتیم که خودمون رو آماده کنیم واسه خواب زمستانی
مامور سرشماری: سند منزلتون مسکونیه؟
من: «پ نه پ» تجاریه، منتها ما چون عقل نداریم، ازش مسکونی استفاده میکنیم.
مامور سرشماری: آیا منزل شما مجهز به سیستم سرمایشی، گرمایشی هست؟
من: «پ نه پ»، هم دیگر رو موقع گرما "فوت" میکنیم موقع سرما "ها" میکنیم
مامور سرشماری: منزل شما اتاق خواب دارد؟
من: «پ نه پ» ما از اونجایی که مرتاضیم، شبا روی نرده تراس میخوابیم.
مامور سر شماری : برای روشنایی منزلتان از نیروی برق استفاده میکنید؟
من : « پ نه پ » دوتا مشعلدار استخدام کردیم. شبا میان خونمون رو روشنایی مییخشن.
webgardi2030
علاقه مندی ها (Bookmarks)