-
15th October 2011 10:13 PM
#1
مدیر بازنشسته
داشتم تلویزیون میدیدم.
بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بهد به من میگه داشتی میدیدی؟؟؟!!!
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم گرمش میکردم تا شما بیای ببینی!!!
رفتم واسه استخدام. یارو میگه اومدی واسه استخدام؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم کی استخدام می شه ازش شیرینی بگیرم!
رفتم پیژامه رو از کمد برداشتم پوشیدم. بابام میگه از تو کمد برداشتی؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ گذاشته بودم تو یخچال تابستونیه پیژامه تگری بپوشم خنک شم
طوطی گرفتم فامیلمون اومده میگه اااااااااااااااااااااااا طوطیه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یا کریمه یه کم با فتوشاپ تغییرش دادم!
به رفیقم میگم شارژر سوزنی داری؟ میگه می خوای موبایلتو شارژ کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام دگمه لباسمو باش بدوزم!
به رفیقم میگم چه خوب میشه اگه جور شه واسه جامِ جهانی بتونیم بریم برزیل، میگه بریم بازیها رو ببینیم؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دیوید ویا داره خداحافظی میکنه، اسپانیا مهاجمِ خوب میخواد...!!!
سوار تاکسی شدم رسیدیم سر خیابون. گفتم مرسی. آقا می گه پیاده می شین؟
می گم پـَـَـ نــه پـَـَــــ خواستم بین مسیر یه تشکر ناغافلی کرده باشم جو از سنگینی درآد
رفتم نوشابه بخرم به یارو میگم اینکه تاریخش مال دو سال پیشه. میگه : یعنی فاسد شده ؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ مونده جا افتاده
دارم از گرما میمیرم، خودمو مثله چی دارم باد میزنم. بابام میاد میگه چیه ؟ گرمته ؟؟؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم حداکثر سرعت چرخش مچم رو امتحان میکنم
رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین، یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه
رفیقم میگه اگه با گوشی برم تو اینترنت از شارژم کم میشه؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ از ذخیره ارزی کشورهای عضو اپک کم میشه
رفتم سم بخرم واسه سوسك، یارو میگه میخواین سریع بمیره؟!
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام شكنجش كنم ازش اعتراف بگیرم!!!
رفتیم رستوران، میگم 2تا جوجه لطفا. میگه جوجه کباب؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ ازین جوجه رنگیا، یه قرمز بدین یه سبز
به اپراتور اداره میگم لطفا شماره فلانی رو برام بگیر. میگه گرفتم وصل کنم؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ فوت کن، قطع کن
به مامانم میگم من میرم کارواش، میگه ماشینم میبری؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم میرم اونجا دوش بگیرم
مگس کش دستمه. مامانم میگه میخوای مگسا رو بکشی؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام رهبری ارکسترشون رو بکنم سمفونی بتهوون بزنن
حواسم نبود با صورت رفتم تو در. یارو میگه ندیدیش؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ من داركوبم می خوام با منقار یه سوراخ برا خودم باز كنم برم تو
رفتم دکتر میگم: دو روزه بدنم خیلی درد میکنه! بعد از 10 دقیقه معاینه میگه: میخوای واست دارو بنویسم؟!
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوای واسم دعا بنویس تا خوب بشم!!!
ویرایش توسط Shojaee : 15th October 2011 در ساعت 10:22 PM
-
15th October 2011 10:17 PM
#2
مدیر بازنشسته
عاااااااااااااااااااااااا ااااااالی بود
رازی است در سادگی، که همگان نمیدانند
-
16th October 2011 12:47 AM
#3
مدیر بازنشسته
ای وای ! این فتنه این جا هم سرایت کرد ؟
-
16th October 2011 09:02 AM
#4
-
16th October 2011 11:55 AM
#5
مدیر بازنشسته
رازی است در سادگی، که همگان نمیدانند
-
16th October 2011 06:42 PM
#6
مدیر بازنشسته
فرشته ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه:redface: از دست تو
برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد ღ هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...
-
16th October 2011 07:15 PM
#7
مدیر بازنشسته
رازی است در سادگی، که همگان نمیدانند
-
17th October 2011 11:09 PM
#8
مدیر بازنشسته
-
18th October 2011 07:13 PM
#9
مدیر بازنشسته
با دوستم نشستیم عکسای عروسیه اون یکی دوستمو نگاه میکنیم ...
میگه سارا شوهرش کچله؟!
پَ نه پَ مو داره فقط فرقشو گشاد باز کرده
بردم داداشم رو رسوندم کلاس،برگشتم ...
مامانم میگه رسوندیش؟
پَ نه پَ انداختمش تو چاه اینم پیرهنشه ...
میخوام برم خونه چشام قرمزه ... به رفیقم میگم چشام قرمزه؟
میگه آره میخوای همینجوری بری ؟
پَ نه پَ وایمیسم تا سبز شه بعد حرکت میکنم ...
با دختره رفتیم بیرون تـُـف کردم تو جوب، چپ چپ نگام میکنه !!
گفتــم کارم زشـت بود؟
گفت پَ نه پَ حال کردم باهاش ! جوب بعــدی پهنتره، بــرین توش !!!
برای بار اول رفتم مرکز اهدای خون ... پرستار می گه میخواین خون بدین؟
گفتم پَ نه پَ پشهایم اومدیم مهمونی !
بعد نیم ساعت نوبتم شده میگه کارت ملی؟
میگم مگه کارت می خواد؟!
میگه : پَ نه پَ میتونی آزادم بزنی ... لیتری ۷۰۰ !
تو ماشین نشسته بودیم چند تا تگرگ خورد به شیشه ... دوستم پرسید تگرگه؟!
پَ نه پَ ابابـــیلن ! ... رزمایش گذاشتن سلاح های جدیدشون تست کنن !
آب قطع شده بود. بعد که وصل شد یه آب زرد از شیر میومد.
میگه اینا ماله زنگ لوله هاست؟
پَ نه پَ سازمان آب واسه عذرخواهی اولش آب پرتقال می فرسته
لیزر انداختن تو صورت رحمتی، خیابانی میگه قطعا اون شخص تو استادیومه !
پَ نه پَ تو خونشون نشسته میندازه رو صفحه تلویزیون از اینجا ما میبینیم
دیروز سوار تاکسی شدم؛ یه آقایی پیشم نشسته بود!
میرفت که بخوابه و کج میشد سمت من!!
صداش زدم؛ میگه : اذیت میشید؟
گفتم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ صدات زدم که بگم سرتو بذار رو شونه هام خوابت بگیره.....
داداشم امروز رفت مدرسه وقتی برگشت از اونجایی که امسال اولین سالیه که نمیرم مدرسه خیلی مشتاقانه ازش پرسیدم امروز بهتون درس دادن؟
گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ نشستن نگاهمون کردن ببینن توی این 3 ماه قیافمون تغییر کرده یا نه..
داداشم:
من: :|
مشغول رانندگی تو جاده ام! از فاصله ی دور پلیس واسم دست تکون میده، ماشینو میزنم کنار میگم جناب سروان با من کاری داشتین؟ میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم باهات بای بای میکردم! میگم اِ پس شما هم اهل فیسبوکو... D: راستی میخواین واسم جریمه بنویسین؟ میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ کاغذ آوردم ازت امضا بگیرم، فدات شم...
گوشیم زنگ زده رو ویبره بود خواهرم میگه رو ویبره اس؟
میگم پـَـــ نــه پـَـــ تازگیا میخواد زنگ بزنه، زوور میزنه نمیتونه..!
یارو اومده میگه جا گرفتی؟؟ میگم بله.!!
میگه میاد ؟؟ میگم آره.! یارو رفت.
... ... خلاصه عموم رسید و منو دید که ایستادم تو جا پارک..
... ... ... میپرسه جا گرفتی واسم؟ گفتم بله عمو. رفتیم ونشستیم..
نیم ساعت بعدش با پسر عموم رفتیم کوه تا اون لحظه خیلی خودمو کنترل کرده بودم
نفس نفس زنان رسیده بودیم تا وسطاش. پرسید : خسته شدی؟؟ و من از اونجا هولش دادم پایین ودو تا پا با یه دستش شکست..!!
.
.
.
نتیجه : هرگز پـَـَـ نــه پـَـَــــ رو تو خودتون نریزید!!!!
رفیقم گوشیمو گرفته زنگ زده به دوست دخترش داره نیم ساعت صحبت میکنه منو نگاه میکنه میگه قبض موبایلت زیاد میاد قطع کنم ؟ پـــَ نه پــَـــ یه خورده دیگه ادامه بده داریم ردشو میزنیم، ادامه بده ...
رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر یارو گفت : راحت باشه؟ پ نَ پ خار داشته باشه..
اسپری سوسک کش زدم به سوسکه، سوسکه افتاده به پشت دست و پا میزنه...هم خونه ایم اومده میگه داره جون میده..؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ قیافه تورو دیده از خنده ریسه رفته
يه دوست آلماني دارم اومده بود ايران، نصفه شب قلبش درد گرفت برديمش بيمارستان، پرستاره ميگه سكته كرده؟میگم پـَـــ نَ پـَـــ ديديم خوابه يواشكي آورديمش ختنه ش كنيم
رازی است در سادگی، که همگان نمیدانند
-
7th November 2011 04:32 PM
#10
مدیر بازنشسته
یه برنامه بذاریم بریم پشت بوته ها قایم بشیم هرکی اومد گفت په نه په ، با سنگ بزنیمش یواشکی.
ستاد مبارزه با فتنه پـَـَـ نــه پـَـَــــ (واحد تالار علوم فنونی ها )
علاقه مندی ها (Bookmarks)
علاقه مندی ها (Bookmarks)
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن
Powered by vBulletin
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Content Relevant URLs by vBSEO 3.6.0
Persian Language By Ustmb.ir
این انجمن کاملا مستقل بوده و هیچ ارتباطی با دانشگاه علوم و فنون مازندران و مسئولان آن ندارد..این انجمن و تمامی محتوای تولید شده در آن توسط دانشجویان فعلی و فارغ التحصیل ادوار گذشته این دانشگاه برای استفاده دانشجویان جدید این دانشگاه و جامعه دانشگاهی کشور فراهم شده است.لطفا برای اطلاعات بیشتر در رابطه با ماهیت انجمن با مدیریت انجمن ارتباط برقرار کنید
ساعت 01:33 AM بر حسب GMT +4 می باشد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)