صفحه 2 از 2 اولیناولین 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 از مجموع 15
Like Tree8نفر پسندیدند

موضوع: موسیقی محلی مازندرانی

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 May
    محل سکونت
    Qaemshahr
    سن
    34
    ارسال ها
    408
    تشکر
    1,521
    تشکر شده 368 بار در 201 پست
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hossein نمایش پست ها
    نقل قول نوشته اصلی توسط Shojaee نمایش پست ها
    (آهنگی بسیار دلنشین و محزون با صدای اکبر رستگار. پیشنهاد میکنم حداقل یکبار هم که شده گوش بدید.)


    خیلی زیبا و عالی بود . نمونه های دیگه ای ندارین ؟
    تار عنکبوت بسته بود اینجا......


    ویرایش توسط Shojaee : 6th September 2015 در ساعت 01:26 PM

  2. #12
    عضو تازه وارد
    تاریخ عضویت
    2012 November
    ارسال ها
    1
    تشکر
    0
    Thanked 1 Time in 1 Post
    سلام . ببخشید آهنگ طالبا ر خواستمه با صدای علی گلپور.هرکس داینه بی زحمت آپلود هاکنه.مرسی.


  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 May
    محل سکونت
    IRAN :D
    ارسال ها
    738
    تشکر
    1,825
    تشکر شده 1,056 بار در 493 پست
    نوشته های وبلاگ
    15
    نقل قول نوشته اصلی توسط ferari نمایش پست ها
    سلام . ببخشید آهنگ طالبا ر خواستمه با صدای علی گلپور.هرکس داینه بی زحمت آپلود هاکنه.مرسی.
    ته آملی لهجه گره.....آمل شه معدن آهنگ هسه ...اته آهنگ تو آپ هکن

    رازی است در سادگی، که همگان نمی‌دانند

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 May
    محل سکونت
    Qaemshahr
    سن
    34
    ارسال ها
    408
    تشکر
    1,521
    تشکر شده 368 بار در 201 پست
    علی گلپور مگه آملی بود که آملیها طرفدارش هستن
    خوشرو هم خیلی قشنگ خونده هااااااااااااااااا


  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 May
    محل سکونت
    Qaemshahr
    سن
    34
    ارسال ها
    408
    تشکر
    1,521
    تشکر شده 368 بار در 201 پست

    عامی دترجان

    « عامی دترجان »

    جوانی نزد عموی خودش چوپانی میکرد.چوپان جوان لَلِه وا (نی محلی)را خوش می نواخت.دختر عمویش شیفته لَلِه وای پسرعموی خود شد و پسرعمو شیفته ی دخترعمویش . تااینکه عشقشان برملا شد.عشق چنان شعله ور شد که که چوپان با لَلِه وایش با دخترعمویش سخن میگفت.چوپان او را از عمو خواستگاری میکند و جواب رد می شنود و به همه ی واسطه ها نیز جواب رد می دهد چرا که عمو ، برادرزاده اش را لایق خود و خانواده اش نمی دانست.از این رو بر دختر سخت میگیرد.دیدارها ممنوع اما همچنان لَلِه وا سخن می گوید.تا اینکه روزی از روزها یاغی ها به گله زدند و چوپان نتوانست کاری بکند فقط با لَلِه وا شرح ماجرا را مینوازد : «عامی دترجان ، عامی دترجان ، گله بردن، رمه ره بردن، وره ره بردن ، همه ره بردن...»
    دخترعمو آن روز پیام جدید از لَلِه وا را شنید ، پیام سرقت گوسفندان را با پدر درمیان گذاشت .پدر نپذیرفت اما دختر از پدر ناامید نشده و به ریش سفیدان ماجرای سرقت گوسفندان را می گوید و آنها را راضی میکند تا به کمک پسرعمو بشتابند و چنین شد که یاغیان با دیدن مردم پا به فرار گذاشتند .اما همه متعجب شدند که دختر چگونه متوجه شد که دزدان به گله زدند.وقتی شنیدند که چوپان با لَلِه وایش به دخترعمو پیام داد ، متوجه اوج دلباختگی و ابتکار دو جوان در جهت نجات دو گله شدند و در نهایت عمو با ازدواج آنها موافقت میکند .





 

 
صفحه 2 از 2 اولیناولین 12

کاربران برچسب خورده در این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  


Powered by vBulletin
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Content Relevant URLs by vBSEO 3.6.0
Persian Language By Ustmb.ir
این انجمن کاملا مستقل بوده و هیچ ارتباطی با دانشگاه علوم و فنون مازندران و مسئولان آن ندارد..این انجمن و تمامی محتوای تولید شده در آن توسط دانشجویان فعلی و فارغ التحصیل ادوار گذشته این دانشگاه برای استفاده دانشجویان جدید این دانشگاه و جامعه دانشگاهی کشور فراهم شده است.لطفا برای اطلاعات بیشتر در رابطه با ماهیت انجمن با مدیریت انجمن ارتباط برقرار کنید
ساعت 01:25 PM بر حسب GMT +4 می باشد.