مشاعره

[F.Fakhari]

ما زبالاییم و بالا می رویم ما زدریاییم و دریا میرویم

[nobody]

ما زبالاییم و بالا می رویم ما زدریاییم و دریا میرویم

من همه در حکم توام تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم من کم از که تویی

[NIIT]

من ترک عشق و شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم...

می بندم این دو چشم پر آتش را
تا بگذرم ز وادی رسوایی...

[F.Fakhari]

یار من پاکتر از برگ گل است یار من جاذبه ی لطف و صفاست

[NIIT]

یار من پاکتر از برگ گل است یار من جاذبه ی لطف و صفاست

تا قلب خامشم نکشد فریاد
رو میکنم به خلوت و تنهایی...

[nobody]

می بندم این دو چشم پر آتش را
تا بگذرم ز وادی رسوایی...

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد

[NIIT]

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد

در این غروب سرد ز احوالش
او شعله رمیده خورشید است...

[nobody]

در این غروب سرد ز احوالش
او شعله رمیده خورشید است...

تو مي رسي و غمي پنهان هميشه پشت سرت جاري

هميشه طرح قدم هايت شبيه روز عزاداري

تو مي نشيني و بين ما نشسته پيکر مغمومي

غريب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاري

[NIIT]

تو مي نشيني و بين ما نشسته پيکر مغمومي

غريب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاري

یا پای بند مهر و وفایش کن
تنها تو آگهی و تو میدانی

اسرار آن خطای نخستین را
تنها تو قادری که ببخشایی...

[nobody]

یا پای بند مهر و وفایش کن
تنها تو آگهی و تو میدانی

اسرار آن خطای نخستین را
تنها تو قادری که ببخشایی...

یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان
دل آزرده ما را به نسیمی بنواز یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان