مشاعره

[nobody]

شه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان / که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت / گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان

ببخشید این شعر از کیه؟
دوبیتی که فکر نکنم باشه. احتمالا غزله. خیلی دوست دارم باقیشم بخونم


نگاه چشم بیمارت چه خسته ست
کبوتر جان که بالت را شکسته ست

کجا شد بال پرواز بلندت؟
سفید خوشگلم پایت که بسته ست؟

[Good Girl]

ببخشید این شعر از کیه؟
دوبیتی که فکر نکنم باشه. احتمالا غزله. خیلی دوست دارم باقیشم بخونم

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان
کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم
که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

نگاه چشم بیمارت چه خسته ست
کبوتر جان که بالت را شکسته ست

کجا شد بال پرواز بلندت؟
سفید خوشگلم پایت که بسته ست؟

تو نیکی می کن و در دجله انداز.....که ایزد در بیابانت دهد باز

[NIIT]

تو نیکی می کن و در دجله انداز.....که ایزد در بیابانت دهد باز

ز پشت میله های سرد تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت...
"ت" ...

[Shojaee]

ز پشت میله های سرد تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت...
"ت" ...

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو/ به سان قایق سرگشته روی گردابم.....

[NIIT]

تو چیستی که من از موج هر تبسم تو/ به سان قایق سرگشته روی گردابم.....

ما تشنه خون شور بودیم
در زورق آبهای لرزان
بازیچه عطر و نور بودیم...
"م" ...

[Shojaee]

ما تشنه خون شور بودیم
در زورق آبهای لرزان
بازیچه عطر و نور بودیم...
"م" ...

من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم / حیف باشد که تو یار ِ من و من ، یار تو باشم.......

[NIIT]

من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم / حیف باشد که تو یار ِ من و من ، یار تو باشم.......

مرا آن دل كه بر دريا زنم، نيست !

ز پا اين بند خونين بر كنم نيست ،

اميد آنكه جان خسته ام را ،

به آن ناديده ساحل افكنم نيست

"ت" ...

[Shojaee]

مرا آن دل كه بر دريا زنم، نيست !

ز پا اين بند خونين بر كنم نيست ،

اميد آنكه جان خسته ام را ،

به آن ناديده ساحل افكنم نيست

"ت" ...

تو چنان شرر ، به خدا خبر ، ز خدا نداری/ رود آتش از ، سرِ ِ آن سرا ، که تو پا گذاری.....

[NIIT]

تو چنان شرر ، به خدا خبر ، ز خدا نداری/ رود آتش از ، سرِ ِ آن سرا ، که تو پا گذاری.....

یکسره خود را به دست چشمه سپردم
روی دو ساقم لبان مرتعش آب
بوسه زن و بی قرار تشنه و تب دار
ناگه در هم خزید ...
راضی و سرمست
جسم من و روح چشمه سار گنه کار

"ر" ...

[nobody]

یکسره خود را به دست چشمه سپردم
روی دو ساقم لبان مرتعش آب
بوسه زن و بی قرار تشنه و تب دار
ناگه در هم خزید ...
راضی و سرمست
جسم من و روح چشمه سار گنه کار

"ر" ...

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آباد