صفحه 22 از 28 اولیناولین ... 27121718192021222324252627 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 211 تا 220 از مجموع 279
Like Tree62نفر پسندیدند

موضوع: داستان های کوتاه

  1. #211
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 November
    محل سکونت
    آمل
    سن
    31
    ارسال ها
    137
    تشکر
    480
    تشکر شده 327 بار در 113 پست
    نوشته های وبلاگ
    8

    اشتباه فرشتگان

    درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید :جاسوس می فرستید به جهنم!؟از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و…حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است:با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادفاگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.



  2. #212
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 May
    محل سکونت
    IRAN :D
    ارسال ها
    738
    تشکر
    1,825
    تشکر شده 1,056 بار در 493 پست
    نوشته های وبلاگ
    15

    داستانک

    سلام دوستان گلم
    فکر کردم اگه یه تایپیک داشته باشیم مخصوص داستانهای کوتاه و پندآموز بهتر باشه تا اینطور داستانها که جنبه ی آموزشی هم دارن یه جا تجمیع شن و آسون تر بشه پیداشون کرد
    پس لطفا داستانک ها تون رو تو این پست بذارین

    رازی است در سادگی، که همگان نمی‌دانند

  3. #213
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 November
    محل سکونت
    آمل
    سن
    31
    ارسال ها
    137
    تشکر
    480
    تشکر شده 327 بار در 113 پست
    نوشته های وبلاگ
    8

    داستان بی نهایت زیبای “خلقت زن(مادر)” حتما بخوانید

    از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می گذشت.فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید؟خداوند پاسخ داد : دستور کار او را دیده ای ؟او باید کاملا” قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.و شش جفت دست داشته باشد.فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد.
    گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟
    خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نیستند. مادرها باید سه جفت چشم هم داشته باشند.
    -این ترتیب، این می شود یک الگوی متعارف برای آنها.
    خداوند سری تکان داد و فرمود : بله.
    یک جفت برای وقتی که از بچه هایش می پرسد که چه کار می کنید
    از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان.
    یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!
    و جفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند،
    بتواند بدون کلام به او بگوید او را می فهمد و دوستش دارد.
    فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
    این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید .
    خداوند فرمود : نمی شود !!
    چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
    از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
    یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد.
    فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
    اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی .
    بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام.
    تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .
    فرشته پرسید : فکر هم می تواند بکند ؟
    خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد .
    آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
    ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی زیادی مواد مصرف کرده اید.
    خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نیست، اشک است.
    فرشته پرسید : اشک دیگر چیست ؟
    خداوند گفت : اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش.
    فرشته متاثر شد.
    شما نابغه‌اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده اید، چون زن ها واقعا” حیرت انگیزند.
    زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کنند.
    همواره بچه ها را به دندان می کشند.
    سختی ها را بهتر تحمل می کنند.
    بار زندگی را به دوش می کشند،
    ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.
    وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.
    وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.
    وقتی خوشحالند گریه می کنند.
    و وقتی عصبانی اند می خندند.
    برای آنچه باور دارند می جنگند.
    در مقابل بی عدالتی می ایستند.
    وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، نه نمی پذیرند.
    بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هایشان کفش نو داشته باشند.
    برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.
    بدون قید و شرط دوست می دارند.
    وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند
    و و قتی دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند.
    در مرگ یک دوست، دل شان می شکند.
    در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین می شوند،
    با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.
    آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.
    قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد
    زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن
    و بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد
    کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
    آنها شادی و امید به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو می بخشند
    زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند
    خداوند گفت : این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد
    فرشته پرسید : چه عیبی ؟
    خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند . . .





  4. #214
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 November
    محل سکونت
    آمل
    سن
    31
    ارسال ها
    137
    تشکر
    480
    تشکر شده 327 بار در 113 پست
    نوشته های وبلاگ
    8

    معنای آرامش

    پادشاهی جایزهء بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند
    به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.
    نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
    آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ،
    رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ،
    رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
    پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
    اولی ، تصویر دریاچهء آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.
    در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید ، و اگر دقیق نگاه می کردند ،
    در گوشه ء چپ دریاچه ، خانه ء کوچکی قرار داشت ،
    پنجره اش باز بود ، دود از دودکش آن بر می خواست ،
    که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
    تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد . اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود ، و ابرها آبستن آذرخش ، تگرگ و باران سیل آسا بود.
    این تابلو هیچ با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند ، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد ، در بریدگی صخره ای شوم ، جوجهء پرنده ای را می دید . آنجا ، در میان غرش وحشیانه ء طوفان ، جوجه ء گنجشکی ، آرام نشسته بود.
    پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ء جایزه ء بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است.بعد توضیح داد :
    ” آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل ، بی کار سخت یافت می شود ، چیزی است که می گذارد در میان شرایط سخت ، آرامش در قلب ما حفظ شود.این تنها معنای حقیقی آرامش است.”


  5. #215
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 November
    محل سکونت
    آمل
    سن
    31
    ارسال ها
    137
    تشکر
    480
    تشکر شده 327 بار در 113 پست
    نوشته های وبلاگ
    8

    داستانی جالب

    موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی
    انسانی زشت و عجیب الخلقه بود.
    قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت.
    موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد
    که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت.
    موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد،
    ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود.

    زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید :
    - آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟
    دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت :
    - بله، شما چه عقیده ای دارید؟
    - من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: «همسر تو گوژپشت خواهد بود»
    درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:
    «اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن» فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود.



  6. #216
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 November
    محل سکونت
    آمل
    سن
    31
    ارسال ها
    137
    تشکر
    480
    تشکر شده 327 بار در 113 پست
    نوشته های وبلاگ
    8

    باور کودکانه

    سال ها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان استانفورد مشغول کار بودم
    با دختری به نام لیزا آشنا شدم که از بیماری جدی و نادری رنج میبرد.
    ظاهرا تنها شانس بهبودی او گرفتن خون از برادر پنج ساله خود بود
    که او نیز قبلا مبتلا به این بیماری بود و به طرز معجزه آسایی نجات یافته بود
    و هنوز نیاز به مراقبت پزشکی داشت.
    پزشک معالج وضعیت بیماری خواهرش را توضیح داد و پرسید:
    آیا برای بهبودی خواهرت مایل به اهدای خون هستی؟؟
    برادر خردسال اندکی تردید کرد و….
    سپس نفس عمیقی کشید و گفت:
    بله من اینکار را برای نجات لیزا انجام خواهم داد.
    در طول انتقال خون کنار تخت لیزا روی تختی دراز کشیده بود
    و مثل تمامی انسان ها که با مشاهده اینکه
    رنگ به چهره خواهرش باز میگشت خوشحال بود
    و لبخند میزد.سپس رنگ چهره اش پریده بیحال شده و لبخند بر لبانش خشکید.
    نگاهی به دکتر انداخته و با صدای لرزانی گفت:
    آیا میتوانم زودتر بمیرم؟؟؟
    پسر خردسال به خاطر سن کمش
    توضیحات دکتر معالج را عوضی فهمیده بود
    و تصور میکرد باید تمام خونش را به لیزا بدهد
    و با شجاعت خود را آماده مرگ کرده بود . . .


  7. #217
    مهشید فلاح
    تاریخ عضویت
    2012 January
    سن
    31
    ارسال ها
    294
    تشکر
    1,374
    تشکر شده 863 بار در 337 پست
    نوشته های وبلاگ
    10
    پسره عجب زبونی داشتا...حکایت همونیه که میگه باید سر همون 5 دقیقه اول مخ طرفتو بزنیه...میدونید کیو میگم دیگه...

    امام جواد علیه السلام :
    ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ لَم یَندَم: تَرکُ العَجَلة ، وَ المَشوِرَة ، وَ التَّوَکُلُ عَلَی اللهِ عِندَ العَزمِ؛
    سه چیز است که هر ** آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت کردن ، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری .





  8. #218
    مهشید فلاح
    تاریخ عضویت
    2012 January
    سن
    31
    ارسال ها
    294
    تشکر
    1,374
    تشکر شده 863 بار در 337 پست
    نوشته های وبلاگ
    10
    خیلی خیلی زیبا بود...ممنون

    امام جواد علیه السلام :
    ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ لَم یَندَم: تَرکُ العَجَلة ، وَ المَشوِرَة ، وَ التَّوَکُلُ عَلَی اللهِ عِندَ العَزمِ؛
    سه چیز است که هر ** آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت کردن ، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری .





  9. #219
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 November
    محل سکونت
    آمل
    سن
    31
    ارسال ها
    137
    تشکر
    480
    تشکر شده 327 بار در 113 پست
    نوشته های وبلاگ
    8
    خواهش میکنم قابلی نداشت!!


  10. #220
    USTMB Student
    تاریخ عضویت
    2012 January
    محل سکونت
    بابل
    سن
    31
    ارسال ها
    37
    تشکر
    107
    تشکر شده 170 بار در 51 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    آخه


 

 

کاربران برچسب خورده در این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

نمایش برچسب‌ها

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  


Powered by vBulletin
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Content Relevant URLs by vBSEO 3.6.0
Persian Language By Ustmb.ir
این انجمن کاملا مستقل بوده و هیچ ارتباطی با دانشگاه علوم و فنون مازندران و مسئولان آن ندارد..این انجمن و تمامی محتوای تولید شده در آن توسط دانشجویان فعلی و فارغ التحصیل ادوار گذشته این دانشگاه برای استفاده دانشجویان جدید این دانشگاه و جامعه دانشگاهی کشور فراهم شده است.لطفا برای اطلاعات بیشتر در رابطه با ماهیت انجمن با مدیریت انجمن ارتباط برقرار کنید
ساعت 01:48 PM بر حسب GMT +4 می باشد.