صفحه 20 از 28 اولیناولین ... 5101516171819202122232425 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 191 تا 200 از مجموع 279
Like Tree62نفر پسندیدند

موضوع: داستان های کوتاه

  1. #191
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 June
    محل سکونت
    گرگان
    ارسال ها
    1,170
    تشکر
    62
    تشکر شده 1,587 بار در 809 پست
    نوشته های وبلاگ
    49

    لطیفه ای که جهان اینترنت را برانگیخت.

    چندی پیش لطیفه ای به زبان انگلیسی دردنیای نت زاده شد! که نکات ارزشمندی را درمورد سیاست های رسانه ای امریکا در برداشت. ترجمه ی فارسی آن به شکل زیر است :

    مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم می زند که ناگهان می بیند سگی به دختربچه ای حمله کرده است مرد به طرف آنها می دود و با سگ درگیرمی شود. سرانجام سگ را می کشد و زندگی دختربچه ای را نجات می دهد پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت انها می آید و می گوید :"تو یک قهرمانی"


    فردا در روزنامه ها می نویسند : یک نیویورکی شجاع ، جان دختر بچه ای را نجات داد اما آن مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم. روزنامه های صبح فردا می نویسند: امریکایی شجاع جان دختربچه ای را نجات داد . آن مرد دوباره می گوید: "من امریکایی نیستم." از او می پرسند : "پس تو کجایی هستی ؟" جواب می دهد:"من ایرانی هستم " فردای آن روز،روزنامه ها این طورمی نویسند: یک تندروی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت !


  2. #192
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6
    طنز بس غم انگیزی بوووود

    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  3. #193
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6



    برترین ها:
    حکایت اینگونه آغاز می شود که دو دوست قدیمی در حال عبور از بیابانی بودند. در حین سفر این دو، سر موضوع کوچکی بحث می کنند و کار به جایی می رسد که یکی کنترل خشم خودش را از دست می دهد و سیلی محکمی به صورت دیگری می زند.

    دوست دوم که از شدت ضربه و درد سیلی شوکه شده بود بدون اینکه حرفی بزند روی شن های بیابان نوشت: "امروز بهترین دوست زندگیم سیلی محکمی به صورتم زد." آنها به راه خود ادامه دادند تا اینکه به درياچه ای رسیدند. تصمیم گرفتند در آب کمی شنا کنند تا هم از حرارت و گرمای کویر خلاص شوند و هم اتفاق پیش آمده را فراموش کنند. همچنانکه مشغول شنا بودند ناگهان همان دوستی که سیلی خورده بود حس کرد گرفتار باتلاق شده و گل و لای وی را به سمت پایین می کشد. شروع به داد و فریاد کرد و خلاصه دوستش وی را با هزار زحمت از آن مخمصه نجات داد.
    69049_391.jpg

    مرد که خود را از مرگ حتمی نجات یافته دید، فوری مشغول شد و روی سنگ کنار آب به زحمت حک کرد: "امروز بهترین دوست زندگیم مرا از مرگ قطعی نجات داد." دوستی که او را نجات داده بود وقتی حرارت و تلاش وی را برای حک کردن این مطلب دید با شگفتی پرسید: "وقتی به تو سیلی زدم روی شن نوشتی و حال که تو را نجات دادم روی سنگ حک می کنی؟" مرد پاسخ داد:

    "وقتی دوستی تو را آزار می دهد آن را روی شن بنویس تا با وزش نسیم بخشش و عفو آرام و آهسته از قلبت پاک شود. ولی وقتی کسی در حق تو کار خوبی انجام داد، باید آنرا در سنگ حک کنی تا هیچ چیز قادر به محو کردن آن نباشد و همیشه خود را مدیون لطف وی بدانی."

    "یاد بگیریم آسیب ها و رنجش ها را در شن بنویسیم تا فراموش شود و خوبی و لطف دیگران را در سنگ حک کنیم تا هیچ گاه فراموش نشود".

    «ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم»!


    ویرایش توسط F.Farzanegan : 3rd April 2012 در ساعت 12:41 AM
    Hossein و Shojaee این را میپسندند
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  4. #194
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6
    داستان جالب و آموزنده زوجی که عاشق یکدیگر بودند
    پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.
    001.jpg

    پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.
    وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.
    فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟
    شوهر فقط گفت: “عزیزم دوستت دارم!”
    عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد. هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد.
    گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک روخداد صرف می کنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که می شناسیم و فراموش می کنیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی باید داشته باشیم. در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسان ترین کار ممکن در دنیا باشد؟ داشته هایتان را گرامی بدارید. غم ها، دردها و رنجهایتان را با نبخشیدن دوچندان نکنید.
    اگر هرکسی می توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود می داشت.
    حسادت ها، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران، و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما می پندارید حاد نیستند


    Hossein و Ramin-hst این را میپسندند
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  5. #195
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 July
    محل سکونت
    قائمشهر
    ارسال ها
    410
    تشکر
    646
    تشکر شده 881 بار در 386 پست
    نوشته های وبلاگ
    6

    کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست
    مردک مست، روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی هم از کشیس پرسید
    پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟
    کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است
    مردک با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد
    wine-glass.jpg
    بعد کشیش از او پرسید تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟
    مردک گفت من روماتیسم ندارم
    اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است



    Shojaee این نویسه را میپسندد.
    برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد...






  6. #196
    USTMB Student
    تاریخ عضویت
    2012 January
    محل سکونت
    بابل
    سن
    31
    ارسال ها
    37
    تشکر
    107
    تشکر شده 170 بار در 51 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    آخه


  7. #197
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2011 November
    محل سکونت
    آمل
    سن
    31
    ارسال ها
    137
    تشکر
    480
    تشکر شده 327 بار در 113 پست
    نوشته های وبلاگ
    8
    خیلی قشنگ بود:wubsmiley:


  8. #198
    ADMIN
    تاریخ عضویت
    2011 October
    محل سکونت
    گیلان
    سن
    30
    ارسال ها
    136
    تشکر
    814
    تشکر شده 480 بار در 131 پست

    Alert لطفا پستو به انحراف نکشین






    ویرایش توسط Pouya : 5th June 2012 در ساعت 10:33 PM


    ..::Never Trust Someone Who Lies To You , Never Lie To Someone Who Trusts You::..


  9. #199
    USTMB Student
    تاریخ عضویت
    2012 January
    محل سکونت
    بابل
    سن
    31
    ارسال ها
    37
    تشکر
    107
    تشکر شده 170 بار در 51 پست
    نوشته های وبلاگ
    1



  10. #200
    ADMIN
    تاریخ عضویت
    2011 October
    محل سکونت
    گیلان
    سن
    30
    ارسال ها
    136
    تشکر
    814
    تشکر شده 480 بار در 131 پست


    ویرایش توسط Pouya : 10th June 2012 در ساعت 06:04 PM


    ..::Never Trust Someone Who Lies To You , Never Lie To Someone Who Trusts You::..


 

 

کاربران برچسب خورده در این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

نمایش برچسب‌ها

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  


Powered by vBulletin
Copyright ©2000 - 2024, Jelsoft Enterprises Ltd.
Content Relevant URLs by vBSEO 3.6.0
Persian Language By Ustmb.ir
این انجمن کاملا مستقل بوده و هیچ ارتباطی با دانشگاه علوم و فنون مازندران و مسئولان آن ندارد..این انجمن و تمامی محتوای تولید شده در آن توسط دانشجویان فعلی و فارغ التحصیل ادوار گذشته این دانشگاه برای استفاده دانشجویان جدید این دانشگاه و جامعه دانشگاهی کشور فراهم شده است.لطفا برای اطلاعات بیشتر در رابطه با ماهیت انجمن با مدیریت انجمن ارتباط برقرار کنید
ساعت 04:47 PM بر حسب GMT +4 می باشد.