چقدر جالب !!!!!!!!! ممنون....
چقدر جالب !!!!!!!!! ممنون....
عججججججججججببببببببببب
i`m nobody, who are you?
if you are nobody like me, then we are two
do`nt tell anyone, they would banish us
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود .
علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد :
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم.
جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت .
و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم .
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت :
خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .
سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده
و از درد به خود می پیچد
آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم .
آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .
سقراط پرسید :
به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت .
و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم .
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی .
آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟
و آیا کسی که رفتارش نا درست است ، روانش بیمار نیست ؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود ؟
بیماری فکری و روان نامش غفلت است.
و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد .
و به او طبیب روح و داروی جان رساند .
پس از دست هیچ ** دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده .
" بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است . "
رازی است در سادگی، که همگان نمیدانند
حالا این دیگه چه ایرانی بوده که 250 هزار دلار داشته بده ماشین بخره! اونوقت یه پارکینگ درست نداشته ؟
لابد گاو گوسفنداشو فروخته شده یه فراری گرفته
توکل بخدا
http://DeepLearning.ir
اولین و تنها مرجع یادگیری عمیق ایران
هرکس از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
خوب حتما ماشینشو خیلی دوست داشته یا شاید آدم شکاکو وسواسی بوده .دوست داشته خیالش از همه لحاظ راحت باشه
هر زمان شايعه اي روشنيديدو يا خواستيد شايعه اي را تکرار کنيد اين فلسفه را در ذهن خود داشته باشيد!
در يونان باستان سقراط به دليل خرد و درايت فراوانش مورد ستايش بود. روزي فيلسوف بزرگي که از آشنايان سقراط بود،با هيجان نزد او آمد و گفت:سقراط ميداني راجع به يکي ازشاگردانت چه شنيده ام؟
سقراط پاسخ داد:
"لحظه اي صبر کن.قبل از اينکه به من چيزي بگويي از تومي خواهم آزمون کوچکي را که نامش سه پرسش است پاسخ دهي."
مرد پرسيد:سه پرسش؟
سقراط گفت:بله درست است.قبل از اينکه راجع به شاگردم بامن صحبت کني،لحظه اي آنچه را که قصدگفتنش را داري امتحان کنيم.
اولين پرسش حقيقت است.کاملا مطمئني که آنچه را که مي خواهي به من بگويي حقيقت دارد؟مرد جواب داد:
"نه،فقط در موردش شنيده ام."
سقراط گفت:"بسيار خوب،پس واقعا نميداني که خبردرست است يا نادرست . حالا بيا پرسش دوم را بگويم،"پرسش خوبي"آنچه را که در موردشاگردم مي خواهي به من بگويي خبرخوبي است؟"
مردپاسخ داد:
"نه،برعکس…"
سقراط ادامه داد:
"پس مي خواهي خبري بد در مورد شاگردم که حتي درموردآن مطمئن هم نيستي بگويي؟"
مردکمي دستپاچه شد و شانه بالا انداخت سقراط ادامه داد:
"و اما پرسش سوم سودمند بودن است.آن چه را که مي خواهي در مورد شاگردم به من بگويي برايم سودمند است؟"
مرد پاسخ داد:"نه،واقعا…"
سقراط نتيجه گيري کرد:"اگرمي خواهي به من چيزي رابگويي که نه حقيقت داردونه خوب است و نه حتي سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من مي گويي؟"
منبع: گروه اینترنتی میعادگاه
حالا اگه دو تای اول منفی اما اخریش مثبت بود حکمش چیه ؟
توکل بخدا
http://DeepLearning.ir
اولین و تنها مرجع یادگیری عمیق ایران
هرکس از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
توکل بخدا
http://DeepLearning.ir
اولین و تنها مرجع یادگیری عمیق ایران
هرکس از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
علاقه مندی ها (Bookmarks)